Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
tangible assets	دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
Other Matches
invisible assets	دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
fixed assets	دارائیهای ثابت
liquid assets	دارائیهای نقدی
monetary assets	دارائیهای پولی
frozen assets	دارائیهای مسدود
intangible assets	دارائیهای ناملموس
intangible assets	دارائیهای غیرمرئی
intangible assets	دارائیهای غیرمادی
real assets	دارائیهای واقعی
intangible assets	دارائیهای نامرئی
private property	دارائیهای خصوصی
current assets	دارائیهای جاری
financial assets	دارائیهای مالی
tangible assets	دارائیهای مادی
tangible assets	دارائیهای مرئی
goods and chattels	اموال و دارائیهای منقول
nonmonetary assets	دارائیهای غیر پولی
realization account	حساب تبدیل دارائیهای شرکت به پول نقد
liquidity trap	سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
chose in possession	حق عینی
objectives	عینی
irreplaceable	عینی
veridical	عینی
concrete	عینی
objective	عینی
concrete operations	عملیات عینی
objectivity	عینی بودن
personal duty	واجب عینی
tangible property	دارائی عینی
tangible property	اموال عینی
eye-witness	شاهد عینی
eye witness	گواه عینی
eye witness	شاهد عینی
eyewitness	شاهد عینی
concrete intelligence	هوش عینی
individual duty	واجب عینی
objective anxiety	اضطراب عینی
objective test	ازمون عینی
objective data	دادههای عینی
objective method	روش عینی
personal duty	فرض عینی
objective type	سنخ عینی
ocular witness	شاهد عینی
things in possession	اموال عینی
objectivism	عینی نگری
retortion	تلافی عینی
non fungible	مال عینی
eye witness	شاهد عینی
objective value	ارزش عینی
eye-witness	گواه عینی
eye witness	گواه عینی
eyewitness	گواه عینی
concrete thinking	تفکر عینی
res gestae	حقایق عینی
objective reality	واقعیت عینی
lextalionis	قانون کیفر عینی
objective psychology	روانشناسی عینی نگر
facsimiles	رونوشت عینی نمابرد
facsimile	رونوشت عینی نمابرد
eyewitnesses	شاهد عینی گواه خوددیده
intangible	مال غیر عینی نا هویدا
tangible benefits	منافع مشهود فواید عینی
eye-witnesses	شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitness	شاهد عینی گواه خوددیده
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
potential substitution	حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
observers	نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer	نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
facsimiles	رونوشت عینی رونوشت
facsimile	رونوشت عینی رونوشت
sustains	ثابت
incommutable	ثابت
thetic	ثابت
specifics	ثابت
specific	ثابت
invariable	ثابت
established	ثابت
thetical	ثابت
constants	ثابت
constant	ثابت
fixing	ثابت
disputeless	ثابت
changeless	ثابت
fiducial	ثابت
leger or ledger	ثابت
sustained	ثابت
immovable	ثابت
sustain	ثابت
inalterable	ثابت
loyal	ثابت
resolute	ثابت
fixed	ثابت
stable	ثابت
stables	ثابت
fixes	ثابت
pegged	ثابت
true	ثابت
truer	ثابت
truest	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
hard and fast	ثابت
indelible	ثابت
unshaken	ثابت
steadied	ثابت
settled	ثابت
steadies	ثابت
steadiest	ثابت
steady	ثابت
steadying	ثابت
pat	ثابت
pats	ثابت
patted	ثابت
patting	ثابت
equable	ثابت
solids	ثابت
solid	ثابت
permanent	ثابت
rugged	ثابت
static	ثابت
firms	ثابت
firmest	ثابت
stationary	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
fix	ثابت
standstill	ثابت
steadier	ثابت تر
firm	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
firmer	ثابت
constant factors	عوامل ثابت
capital asset	سرمایه ثابت
capital goods	دارایی ثابت
steadfastly	ثابت قدم
magnetic constant	ثابت مغناطیسی
madelung constant	ثابت مادلونگ
steadfast	ثابت قدم
on costs	هزنههای ثابت
constant error	خطای ثابت
carbon fixed	ذغال ثابت
carbon fixed	کربن ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت
abhide	ثابت بودن
permanent way	مسیر ثابت
an inflexible resolution	عزم ثابت
propagation constant	ثابت انتشار
permittivity	ثابت دی الکتریک
attenuation constant	ثابت تضعیف
attenuation factor	ثابت تضعیف
planck's constant	ثابت پلانک
numeric constant	ثابت عددی
premanent way	خط ثابت خط دائمی
proportionality constant	ثابت تناسب
conservative flux	شاره ثابت
permanent shuttering	قالب ثابت
constant current	شدت ثابت
multiplying constant	مضرب ثابت
newton constant	ثابت نیوتون
constant cost	قیمت ثابت
rate constant	ثابت سرعت
constant capital	سرمایه ثابت
quantum of action	ثابت پلانک
prover	ثابت کردن
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
clinch knot	گره ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed disk	دیسک ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed weight	وزن ثابت
fixed term deposit	سپرده ثابت
fixed system	توزیع ثابت اب
foixed satellite	ماهواره ثابت
foothole	جای ثابت
formation constant	ثابت تشکیل
fixed beam	تیر ثابت
force constant	ثابت نیرو
fixed budget	بودجه ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
fixed casement	قاب ثابت
fixed field	میدان ثابت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com