Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
Other Matches
intangible property
دارائی غیر قابل لمس
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
sellable
قابل فروش
marketable
قابل فروش
sale
قابل فروش
merchantable
قابل فروش
alienable
قابل فروش انتقالی
salable
قابل فروش فروختنی
saleable
قابل فروش فروختنی
resalable
قابل فروش مجدد
money refund offer
فروش قابل پس دادن
pileferable
اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
sig
افرادی که
I heard it through the grapevine.
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
chopped
کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
chop
کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
lock up
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
free issue system
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
authority
لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
universal time
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
owing to
بعلت
on account of
بعلت
due to
بعلت
by reason of
بعلت
utopian socialism
طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
whenas
بعلت اینکه
on
بعلت بطرف
hit on the fly printer
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
counterclaim
ادعای متقابل
protestation of frienship
ادعای دوستی
arrogation
ادعای بیجا
jactitation
ادعای پوچ
waives
رد ادعای باشگاه
pretentiously
با ادعای زیاد
assumpsit
ادعای خسارت
claim of compensation
ادعای خسارت
jactation
ادعای پوچ
insolence
ادعای بیخود
waived
رد ادعای باشگاه
waive
رد ادعای باشگاه
guardian by nurture
قیم بعلت پرورش
posteriori
با پی بردن ازمعلول بعلت
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
professed love
ادعای عشق یا محبت
sues
ادعای خسارت کردن
to pretend to wisdom
ادعای خرد کردن
sued
ادعای خسارت کردن
suing
ادعای خسارت کردن
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
sue
ادعای خسارت کردن
objection
ادعای خطا در مسابقه
objections
ادعای خطا در مسابقه
who claims the succession ?
چه کسی ادعای جانشینی
counterclaim
جواب به ادعای شاکی
arrogate
ادعای بیجا کردن
conk out
<idiom>
بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored
مورد احترام بعلت قدمت
departmental LAN
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
military testament
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
limit state
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
holding
دارائی
assets
دارائی
means
دارائی
funded
دارائی
estates
دارائی
belongings
دارائی
property
دارائی
fund
دارائی
asset
دارائی
fortune
دارائی
fortunes
دارائی
estate
دارائی
havings
دارائی
To claim against (sue) someone.
از کسی ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
claim
طلب ادعای خسارت کردن
claimed
طلب ادعای خسارت کردن
claiming
طلب ادعای خسارت کردن
claims
طلب ادعای خسارت کردن
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
operating personnel
افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
seized
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seizes
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
holding
دارائی سهام
family asset
دارائی خانوادگی
earning asset
دارائی سوداور
equities
دارائی خالص
equity
دارائی خالص
chattel
دارائی منقول
tangible assets
دارائی مرئی
tangible property
دارائی مادی
tangible property
دارائی محسوس
tangible property
دارائی عینی
portfolio
سند دارائی ها
fixed asset
دارائی ثابت
portfolios
سند دارائی ها
equity capital
دارائی خالص
estate
دارائی فردمتوفی
estates
دارائی فردمتوفی
net wealth
دارائی خالص
value of assets
ارزش دارائی ها
state property
دارائی دولت
finance ministry
وزارت دارائی
funded
موجودی دارائی
movable
دارائی منقول
legal asset
دارائی قانونی
quick asset
دارائی نقدی
property insurance
بیمه دارائی
moveable property
دارائی منقول
national asset
دارائی ملی
net asset
دارائی خالص
capital asset
دارائی سرمایهای
fund
موجودی دارائی
distraint
توقیف دارائی
asset ownership
مالکیت دارائی
bank asset
دارائی بانک
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
pleas
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
plea
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
leg to stand on
<idiom>
(گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
earning asset
دارائی ایجادکننده درامد
capital net worth
دارائی خالص سرمایهای
eft
انتقال الکترونیکی دارائی
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
net asset value
ارزش دارائی خالص
appreciation
افزایش ارزش دارائی
appreciations
افزایش ارزش دارائی
cattage key people
افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
aphonia
فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
hydrogen embrittleness
فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
blow
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
blows
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
take over
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
aeolist
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
wiseacre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
net worth tax
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
nominative subject
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
attaint
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
season cracking
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
bronchial asthma
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
errors and omissions expected
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bedsore
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
nsfnet
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
garnishment
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
foreclose
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
foreclosing
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
defense
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com