Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
isotonic
دارای اهنگ مساوی هم توان
Other Matches
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isotonic
دارای کشش مساوی
isoelectric
دارای فشارالکتریکی مساوی
equidistant
دارای مسافت مساوی
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
isodiametric
دارای قطر مساوی
three square
دارای سه ضلع مساوی
equiangular
دارای زوایای مساوی
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
equimolal
دارای غلظت ملکولی مساوی
musicals
دارای اهنگ
musical
دارای اهنگ
sonant
دارای اهنگ
monophony
دارای یک اهنگ ملودی
rhythmic
دارای وزن یا اهنگ پرنواخت
rhythmically
دارای وزن یا اهنگ پرنواخت
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
ground bass
اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
cadenzas
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenza
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
rating
توان نامی توان قدرت
ratings
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
coordinated illumination
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
equivalent
مساوی
peels
مساوی
even
<adj.>
مساوی
bracketed
مساوی
plus/equals key
مساوی
ties
مساوی
tie
مساوی
square
مساوی
squared
مساوی
euqal
مساوی
equivalents
مساوی
identic
مساوی
split
مساوی
draw
مساوی
peel
مساوی
squaring
مساوی
draws
مساوی
squares
مساوی
save off
مساوی
all
مساوی
hikiwate
مساوی
equalise
مساوی
all square
مساوی
adequate
مساوی
no set
مساوی
all-
مساوی
identical
مساوی
equal
برابر مساوی
equalizes
مساوی کردن
just as well
<adv.>
به طور مساوی
equalises
مساوی کردن
equalizing
مساوی کردن
part
جزء مساوی
equidistance
مسافت مساوی
equalised
مساوی کردن
equalized
مساوی کردن
equalising
مساوی کردن
equalize
مساوی کردن
equaled
برابر مساوی
equaling
برابر مساوی
equalled
برابر مساوی
nonpareil
غیر مساوی
equalling
برابر مساوی
equals
برابر مساوی
tie vote
اراء مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
adequate
مساوی ساختن
paripassu
مساوی همدرجه
moiety
قسمت مساوی
dead even
کاملا مساوی
even
تراز مساوی
equally
<adv.>
به طور مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
equaliser
امتیاز مساوی کننده
homographic
مساوی از حیث املاء
equate
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
chronologer
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equated
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand off
مساوی یاهیچ به هیچ
equates
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equaled
: برابر شدن با مساوی بودن
equalled
: برابر شدن با مساوی بودن
equaling
: برابر شدن با مساوی بودن
deuce
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
skittering
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
tie break
بهم خوردن وضع مساوی
tie-break
بهم خوردن وضع مساوی
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
coursed rubble masonry
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equal
: برابر شدن با مساوی بودن
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
equally
بیک درجه بطور مساوی
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
equalling
: برابر شدن با مساوی بودن
spacing
در فواصل مساوی تقسیم بندی
tie-breaks
بهم خوردن وضع مساوی
equals
: برابر شدن با مساوی بودن
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
trisect
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
furlongs
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
furlong
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
cadences
اهنگ
tuneless
بی اهنگ
homophonic
هم اهنگ
barrel vault
اهنگ
intonation
اهنگ
tune
اهنگ
music
اهنگ
monodic
یک اهنگ
sonance
اهنگ
inharmonious
بی اهنگ
inharmonic
بی اهنگ
toom
:اهنگ
cadence
اهنگ
tonicity
اهنگ
tonality
اهنگ
tunes
اهنگ
unisonal
هم اهنگ
tones
اهنگ
consonant
هم اهنگ
consonants
هم اهنگ
tone
اهنگ
symphony orchestra
هم اهنگ
symphony orchestras
هم اهنگ
unisonant
هم اهنگ
unisonous
هم اهنگ
toneless
بی اهنگ
in unison
با یک اهنگ
intonations
اهنگ
concordant
هم اهنگ
rate
اهنگ
immelodious
بی اهنگ
settings
اهنگ
rates
اهنگ
cradle roof
اهنگ
setting
اهنگ
cadency
اهنگ
equisonant
هم اهنگ
symphonic
هم اهنگ
tonelessly
بی اهنگ
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sit on the ball
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on a lead
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
compositors
اهنگ ساز
tones
اهنگ داشتن
compositor
اهنگ ساز
harmonic
هم اهنگ موزون
hit off
هم اهنگ بودن
tone
اهنگ داشتن
harmonist
اهنگ ساز
composer
اهنگ ساز
level tone
اهنگ یکنواخت
paces
اهنگ حرکت
melody
اهنگ شیرین
composers
اهنگ ساز
running rate
اهنگ پاسخ
larghetto
اهنگ ملایم
paced
اهنگ حرکت
melodies
اهنگ شیرین
pace
اهنگ حرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com