Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
English
Persian
net winged
دارای بال مشبک
Search result with all words
netted veined
دارای رگههای مشبک مشبک العروق
platelet
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
Other Matches
lattice suspension bridge
پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
reticular
مشبک
gridded
مشبک
cancellate
مشبک
retculate
مشبک
honeycombs
مشبک
cancellated
مشبک
grilled
مشبک
flowing
<adj.>
مشبک
meshy
مشبک
netted
مشبک
cribriform
مشبک
honeycomb
مشبک
latticed
مشبک
retiform
مشبک
bar screen
ریچه مشبک
bar screen
دریچه مشبک
latticework
چیز مشبک
Geometrical
مشبک کاری
lattice tower
دکل مشبک
lattic-window
پنجره مشبک
lattice tower
برج مشبک
lattice windows
پنجره مشبک
lattice window
پنجره مشبک
perforated cover plates
صفحات مشبک
reticulate
مشبک کردن
interweave
مشبک کردن
fretwork specialist
مشبک کار
interweaves
مشبک کردن
perforated brick
اجر مشبک
hollow brick
اجر مشبک
honeycomb coil
پیچک مشبک
lattice woung coil
پیچک مشبک
pierced woodwork
چوبکاری مشبک
trestle work
پایههای مشبک
interknit
در هم مشبک کردن
interlace
مشبک کردن
trussing
تیر مشبک
trusses
تیر مشبک
trussed
تیر مشبک
interweaving
مشبک کردن
interwove
مشبک کردن
aperture mask
صفحه مشبک
air-bick
سفال مشبک
lattice suspension bridge
پل اویزشی مشبک
lattice mast
دکل مشبک
lattice grider
تیر مشبک
truss
تیر مشبک
wire mesh
اهنبندی مشبک
crate
صندوق مشبک
crates
صندوق مشبک
grilles
پنجره مشبک
grille
پنجره مشبک
shadow mask
صفحه مشبک
meshwork
کارهای مشبک
mesh iron
اهن مشبک
checker chamber
اطاقک مشبک
sleeve brick
اجر مشبک
checker brick
اجر مشبک
lattice
کار مشبک
truss bridge
پل با تیر مشبک
lattice
تیر مشبک
lattices
کار مشبک
lattices
تیر مشبک
reticulate
شبکه کردن مشبک
chancel-rail
نرده مشبک
[کلیسا]
chancel-rail
دیواره مشبک
[کلیسا]
drop-tracery
تزئینات مشبک کاری
expanded metal
ورق اهن مشبک
chancelor
جداره مشبک
[کلیسا]
grillwork
پنجره مشبک سازی
luggage net
باربند فلزی مشبک
lattice girder
تیر حمال مشبک
slotted casing
لوله جدار مشبک
reticulum
بافت همبند و مشبک
mesh reinforcement
ارماتور مشبک فلزی
Kentish tracery
مشبک کاری کنتی
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
Lantern ring
رینگ مشبک یا پنجره ای
reinforced grillage
ارماتور مشبک فلزی
perforated metal basket
سبد فلزی مشبک
interlaced
درهم بافته مشبک
laced column
ستون مشبک با بستهای چپ وراست
corner truss
تیر مشبک کنج دار
gridiron
خطوط یا میلههای فلزی مشبک
lattice analogy
روش قیاس به تیر مشبک
wracked
توری مشبک اشغال گیر
rack
توری مشبک اشغال گیر
racked
توری مشبک اشغال گیر
caul
نوعی روسری مشبک توری
racks
توری مشبک اشغال گیر
cellular metal floor raceway
سیم روی کف مشبک اطاق
wracks
توری مشبک اشغال گیر
mesh
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
grillage
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
air-grating
[پنجره مشبک برای عبور هوا]
lattic-moulding
[ابزار بند مشبک یا توری مانند]
meshes
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshing
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
form-piece
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
screen pipe
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
choir-rail
[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
honeycomb
بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
honeycombs
بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
footy
دارای پا
bilabiate
دارای دو لب
iodic
دارای ید
trilinear
دارای سه خط
fraught with
دارای
odoriferous
دارای بو
three-legged
دارای سه پا
glochidiate
دارای مو
three legged
دارای سه پا
stilted
دارای چوب پا
multifid
دارای چندشکاف
splash
دارای ترشح
synonymous
دارای تشابه
melodic
دارای ملودی
multilineal
دارای چندین خط
myrrhic
دارای بوی مر
myrrhy
دارای بوی مر
muciferous
دارای مخاط
formal
دارای فکر
prerogative
دارای حق ویژه
prerogatives
دارای حق ویژه
nitrous
دارای شوره
melodious
دارای ملودی
multiflorous
دارای بیش از سه گل
salaried
دارای حقوق
nucleate
دارای هسته
synonymous
دارای ترادف
stannous
دارای قلع
backed
دارای پشت
silicifoeous
دارای در کوهی
short range
دارای برد کم
short-range
دارای برد کم
shoaly
دارای جاهای کم اب
shelterer
دارای حفاظ
sexagenary
دارای سن 06 تا96
rifled
دارای خان
self abnegating
دارای کف نفس
sabulous
دارای شن ریزه
rugose
دارای رکه
reversioner
دارای حق رجوع
equivocal
دارای دومعنی
social minded
دارای افکاراجتماعی
stannic
دارای قلع
legitimate
دارای حق مشروع
legitimated
دارای حق مشروع
legitimates
دارای حق مشروع
legitimating
دارای حق مشروع
staminate
دارای جرثومه نر
rectilinear
دارای مسیرمستقیم
flabby
دارای عضلات شل
splashy
دارای ترشح
spirituous
دارای الکل
spiriferous
دارای عضومارپیچی
sonant
دارای اهنگ
palmy
دارای نخل
reboant
دارای واکنش
rattly
دارای صدای تق تق
pinnular
دارای برگچه
pileate
دارای کلاهک
weighted
دارای وزن
petiolated
دارای دمگل
petiolate
دارای دمگل
deadbeat
دارای سکون
deadbeats
دارای سکون
portentous
دارای فال بد
pelliculate
دارای پوسته
papillose
دارای برامدگی
overbusy
دارای کارزیاد
of that ilk
دارای همان جا
pinnular
دارای بالچه
plumose
دارای دسته پر
rarely beautiful
دارای زیبائی
quartziferous
دارای در کوهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com