Dictiornary-Farsi | دارای تخمک راست راست اسه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه


Other Matches

dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
rectilineal	دارای خطهای راست
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
strigose	دارای کرک وابریشمهای راست
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
mixtilineal	دارای خطهای راست و کج مختلط الخطوط
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
outspoken	رک و راست
directly	سر راست
pricking	راست
sheer	یک راست
prick	راست
on end	راست
right turn	به راست راست
bee line	خط راست
straightforward	رک سر راست
straightforward	راست
straightish	سر راست
true	راست
straightish	راست
right	راست
candid	راست
blankly	سر راست
erects	راست
erecting	راست
plumply	سر راست
vertically	راست
erected	راست
bolt upright	راست
beeline	خط راست
erect	راست
pricks	راست
truest	راست
truer	راست
pricked	راست
forthrights	سر راست
dextrorotatory	راست بر
vertical beam	راست رو
dextrogyrous	راست بر
wooden	راست
righted	راست
wrapover dress	راست
wrapover skirt	راست
right back	بک راست
four-square	رک و راست
plain dealing	راست
rectilineal	راست خط
freehearted	رک و راست
plain spoken	یر راست
turnabout	به راست راست
turnabouts	به راست راست
uninhibited	رک و راست
up front	رک و راست
apeak	راست
wrapover top	راست
right face	به راست راست
straighter	راست
straight	راست
straightest	راست
right footed	راست پا
upright	راست
righting	راست
right wing toward	دست راست
righted	درسمت راست
it never rains but it pours <idiom>	چپ و راست بد آوردن
righting	درسمت راست
round unvarnished tale	حرف سر راست
right wing to ward	دست راست
unbends	راست کردن
round unvarnished tale	راست حسینی
hard shouder	شانه راست
right	درسمت راست
set right	راست کردن
roll	انحراف به چپ یا راست
rightism	راست گرایی
righting lever	اهرم راست کن
rightmost	راست ترین
rolled	انحراف به چپ یا راست
rolls	انحراف به چپ یا راست
verisimilitude	راست نمایی
point device	کاملا راست
verity	سخن راست
rightmost	سمت راست
verities	سخن راست
rectum	راست روده
rectums	راست روده
prick eared	راست گوش
rightable	راست شدنی
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
right flank	سمت راست
Is it true that. . . ?	راست است که ...؟
right half back	نگهبان راست
orthodoxies	راست دینی
orthodoxy	راست دینی
right halfback	هافبک راست
right handed	در سمت راست
right handed	راست دست
To become straight.	راست شدن
A straightforward answer.	جواب سر راست
right flank	جناح راست
right atrium	آتریوم راست
rectification	راست گردانی
rectus	ماهیچه راست
right-angled	راست گوشه
rectangular	راست گوشه
ragged right	راست ناهموار
right justification	هم ترازی راست
ragged left alignment	هم ترازی راست
right angled	راست گوشه
right arm	دست راست
right hand	دست راست
truthful <adj.>	راست [با حقیقت]
square	راست حسینی
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
prink	راست کردن
right handed	راست گرد
squared	راست حسینی
squares	راست حسینی
squaring	راست حسینی
right oblique march	میل به راست رو
come clean <idiom>	راست گفتن
sincere	راست نما
right angled parallelogram	راست گوشه
right handed rotation	گردش به راست
right handedness	راست دستی
right incline	میل به راست
the parting on the right	فرق سر به راست
right turn	براست راست
upends	راست نشاندن
as the crow files	بخط راست
clockwise rotation	گردش به راست
sheer	راست تند
counterclockwise	حرکت از راست به چپ
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
rectilinear	راست خطی
cross brace	بادبند چپ و راست
deasil	طرف راست
ingenuousness	راست بازی
deskew	راست کردن
in round numbers 00	سر راست 001تا
open heartedness	راست بازی
erect	راست کردن
reef knots	گره راست
reef knot	گره راست
right-wing	جناح راست
right wing	جناح راست
to tell the truth	راست گفتن
erecting	راست کردن
erected	راست کردن
backstitch	کوک چپ و راست
battery left	رگبار از راست یا از چپ
stand	راست شدن
to come to good	راست امدن
dextrosal	راست گرد
rectangle	راست گوشه
rectangle	راست گوش
rectangles	راست گوشه
grape sugar	گلوکز راست بر
rectangles	راست گوش
erectile	راست شدنی
erectile	راست کردنی
erective	راست کننده
eton collan	یقه راست
eyes right	نظر به راست
truthfully	صادق راست
truthful	صادق راست
dexter	در طرف راست
dextrad	راست سویه
to sit up	راست نشستن
dextrality	راست برتری
bolts	: راست بطورعمودی
bolting	: راست بطورعمودی
bolted	: راست بطورعمودی
bolt	: راست بطورعمودی
dextrogyrous	راست گردان
dextrorotatory	راست گردان
to spoke the t.	راست گفتن
fastigiate	راست بالارونده
upending	راست نشاندن
orthotropism	راست رویی
straighten	راست کردن
sit up	راست نشستن
speak the trurh	راست گفتن
orthopterous	راست بال
orthopteran	راست بال
straight bow	کمان راست
orthoptera	راست بالان
straight out	راست حسینی