English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
compound complex دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
Other Matches
subordinate coajunction حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
principal clause قضیه اصلی
theses قضیه
thesis قضیه
propositioning قضیه
clause قضیه
propositions قضیه
theorems قضیه
cases قضیه
proposition قضیه
premiss قضیه
case قضیه
propositioned قضیه
clauses قضیه
axiom قضیه
cages قضیه
axioms قضیه
theorem قضیه
cage قضیه
matter امر قضیه
boltzmann h threrem قضیه H بولتزمن
mattered امر قضیه
central limit theorem قضیه حد مرکزی
mattering امر قضیه
opposite عکس قضیه
pythagorean proposition قضیه عروس
clauses جزء قضیه
clause جزء قضیه
rearrangement theorem قضیه نوارایی
variation theorem قضیه تغییر
bernoulli theorem قضیه برنولی
binomial theorem قضیه دو جملهای
poniard asinorum قضیه خرفهم
point of honour قضیه شرف
slutsky theorem قضیه اسلاتسکی
duality theorem قضیه دوگانگی
euler theorem قضیه اولر
bayes'theorem قضیه بیس
expansion theorem قضیه بسطی
poniard asinorum قضیه حماریه
matters امر قضیه
asses bridge قضیه حماریه
virial theorem قضیه ویریال
syllogism قضیه منطقی
orthogonality theorem قضیه تعامد
test cases قضیه در ازمایش
test case قضیه در ازمایش
opposites عکس قضیه
h theorem of boltzmann قضیه H بولتزمن
obverse قضیه تالی
euler's theorem قضیه اویلر
In this matter در این بابت [قضیه]
hypotheses قضیه فرضی نهشته
hypothesis قضیه فرضی نهشته
How did it turn out? [قضیه] چطور تمام شد؟
non restrictive clause قضیه غیر تحدیدی
Pythagorean theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
theses رساله دکتری قضیه
superaltern قضیه کلی مورداستدلال
adjudicated case قضیه محکوم بها
Pythagoras' theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
f.clause قضیه که با in order thatاغازگرد د
majorpremise کبرای قضیه منطقی
res judicata قضیه محکوم بها
worst case scenario بدترین شکل قضیه
clausius virial theorem قضیه ویریال کلازیوس
jahn teller theorem قضیه یان- تلر
addition theorem قضیه جمع پذیری
thesis رساله دکتری قضیه
worst-case scenario بدترین شکل قضیه
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
premise قضیه ثابت یا اثبات شده
premised قضیه ثابت یا اثبات شده
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
premisses قضیه ثابت یا اثبات شده
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
issues مسئله قضیه تحویل جنس
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issue مسئله قضیه تحویل جنس
autre fois acquit قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
well-ordering theorem قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
prime number theorem قضیه اعداد اول [ریاضی]
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
adoption مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
questions موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
coordinate conjunction حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
What is going on here? اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
nail knot گره بین نخ فرعی و اصلی ماهیگیری
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
umbellulate دارای گل اذین چتری فرعی
second fiddle کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
maintenance بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
racy دارای طعم اصلی
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
racy دارای صفات اصلی و نژادی
orthotropic دارای محور اصلی عمودی
polyploid دارای کروموسومهایی چندبرابر تعداد اصلی
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
haploid دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
original and derivative estate مال اصلی و مال فرعی
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
subspecies قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
by pass گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
sublease اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
subsidiaries فرعی
adverse reaction اثر فرعی
incident فرعی
adjunct فرعی
incidents فرعی
petty فرعی
subaltern فرعی
subalterns فرعی
spillover effect اثر فرعی
minor فرعی
fall-out [side effect] اثر فرعی
secondary effect اثر فرعی
second class فرعی
byeffect اثر فرعی
subsidiary فرعی
ancillary فرعی
by-effect اثر فرعی
adjuncts فرعی
succursal فرعی
branch lines خط فرعی
accessory فرعی
by فرعی
lateral فرعی
min فرعی
inferiors فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com