Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
granulate
دارای ذرات ریز کردن
Other Matches
particulate
دارای ذرات ریز
isometrics
دارای ذرات ریز متساوی
isometric
دارای ذرات ریز متساوی
suspensoid
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
polymeric
دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
بین ذرات در داخل ذرات
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
ingredient
ذرات
ingredients
ذرات
elementary particles
ذرات بنیادی
blood corpuscles
ذرات خون
planetesimal
ذرات سیارهای
weight of solids
وزن ذرات
allergen
ذرات الرژی زا
particle physics
فیزیک ذرات
molecular attracticm
جاده ذرات
fundamental particles
ذرات بنیادی
barrier penetration by particles
نفوذ ذرات در سد
radioactive rays
ذرات رادیواکتیو
metal foulings
ذرات فلز
intermolecular
در داخل ذرات
denseness
تراکم ذرات
roily
پر از ذرات رسوبی
cosmic particles
ذرات کیهانی
intermolecular
بین ذرات
sand blasting
ذرات سنگ
emulsions
ذرات چربی دراب
pollinium
توده ذرات گرده گل
emulsioning
ذرات چربی دراب
thershold temperature
استانه دمای ذرات
emulsion
ذرات چربی دراب
absorption of charged particles
جذب ذرات باردار
cascade impactor
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
segregation
تفکیک ذرات بتن
planetesimal hypothesis
فرضیه ذرات سیارهای
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
effective size of grain
قطر موثر ذرات
particle physics
فیزیک ذرات اتمی
emulsioned
ذرات چربی دراب
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
dispersion
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
cohesion
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
leucocytosis
افزودگی ذرات سفید خون
emulsify
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifies
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
polymerization
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
emulsifying
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
kinetic theory
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
cohesion
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
achondrite
سنگ الماس بدون ذرات گرد
nucleon
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
schiller
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
dispersoid
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
micronize
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
grain size classification
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
emulsioning
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
amylose
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
emulsioned
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
mists
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
mist
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
diatomite
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
emulsion
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
electrophoresis
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
kinetic theory of heat
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
emulsions
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
haze
غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
synchrotron
دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
atomizers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
aerosols
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
physical analysis
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
atomizer
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomisers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
aerosol
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
dispersion hardening
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
innervate
دارای پی کردن
air brush
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
nationalizes
دارای ملیت کردن
gifts
دارای استعداد کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
personified
دارای شخصیت کردن
gift
دارای استعداد کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
body
دارای جسم کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
populate
دارای جمعیت کردن
populates
دارای جمعیت کردن
populating
دارای جمعیت کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
index
:دارای فهرست کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
personify
دارای شخصیت کردن
bodies
دارای جسم کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
tooth
دارای دندان کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
tinkling
دارای طنین کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
tinkles
دارای طنین کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
tinkled
دارای طنین کردن
ensoul
دارای روح کردن
tinkle
دارای طنین کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
insoul
دارای روح کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
systemize
دارای همست کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
atomic theory
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
bedevilled
دارای روح شیطانی کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
bedevilling
دارای روح شیطانی کردن
bedevils
دارای روح شیطانی کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com