English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
open faced دارای سیمای بازو بی تزویر
Other Matches
printwheel چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
glooming سیمای عبوس
scared face سیمای ترسان
speciously با سیمای حق بجانب
gloomingly با اخم یا سیمای تیره
to wear a face of joy سیمای خوش داشتن
pontify سیمای اسقفی یا پاپی بخوددادن
to put on frills سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
to put oa a semblance of anger سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
duplicity تزویر
guileless بی تزویر
artless بی تزویر
wiliness تزویر
disingenuousness تزویر
plain hearted بی تزویر
simple hearted بی تزویر
guile تزویر
candid بی تزویر
wilily با تزویر
double-dealing تزویر
falsification تزویر
single minded بی تزویر
single-minded بی تزویر
artifices تزویر
hypocrisy تزویر
dissimulation تزویر
artifice تزویر
ingenuous بی تزویر
wiles تزویر
dissimulating تزویر کردن
falsifies تزویر کردن
falsify تزویر کردن
falsifying تزویر کردن
falsified تزویر کردن
wile تزویر مکر
dissimulated تزویر کردن
dissimulates تزویر کردن
guileless بی حیله و تزویر
disingenuously ازروی تزویر
act hypocritical تزویر کردن
guilelessly بدون تزویر
impostrous تزویر امیز
ingenuously بدون تزویر
doubliy ازروی تزویر
unsophisticated بی تزویر جانزده
dissimulate تزویر کردن
feigningly از روی بهانه یا تزویر
hypocritical توام با تدلیس و تزویر
adulteration جعل و تزویر استحاله
guilefully از روی حیله و تزویر
fairly بدون تزویر منصفانه
guile دستان و تزویر تلبیس
the humeral bone بازو
arm بازو
brachium بازو
forearms بازو
forearm بازو
grain بازو
humeeerus بازو
upper arm بازو
guilefully از روی حیله و تزویر مزورانه
underhand حقه بازی تقلب و تزویر
armbands بازو بند
muscular strength زور بازو
humeruses استخوان بازو
armband بازو بند
humerus استخوان بازو
patent anchor لنگر بی بازو
brassart زره بازو
humeri استخوان بازو
humeeerus استخوان بازو
the humeral bone استخوان بازو
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
cubitus ساعد پیش بازو
chevron دستکش ارم بازو
shovel pass پاس از زیر بازو
brachio <prefix> وابسته به بازو [پزشکی]
brachium هر عضوی شبیه بازو
shovel pass پاس اززیر بازو
wrist wrestling مسابقه نیروی بازو
arm wrestling مسابقه نیروی بازو
chevrons دستکش ارم بازو
hen hawk ضربه از زیر بازو
arm hand steadiness test ازمون استواری دست و بازو
chevrons درجه نظامی روی بازو
armless <adj.> بی بازو [در آخر جمله می آید]
more power to your elbow خدازور بازو بشما بدهد
chevron درجه نظامی روی بازو
overarm بالا اوردن بازو تا بالای شانه
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
jackknife بازو بسته شونده شیرجه رفتن
fin جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
extends کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
dog paddle شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
extending کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
front raise تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
scooped شوت سه گام از زیر بازو ضربه یا پاس با پراندن توپ
scooping شوت سه گام از زیر بازو ضربه یا پاس با پراندن توپ
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
scoops شوت سه گام از زیر بازو ضربه یا پاس با پراندن توپ
scoop شوت سه گام از زیر بازو ضربه یا پاس با پراندن توپ
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
bar printer چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
undeceive مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
fox روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing روباه بازی کردن تزویر کردن
flip pass پاس کوتاه از زیر بازو پاس سریع با استفاده از مچ
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
position مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
positioned مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
footy دارای پا
fraught with دارای
bilabiate دارای دو لب
odoriferous دارای بو
glochidiate دارای مو
three legged دارای سه پا
three-legged دارای سه پا
trilinear دارای سه خط
iodic دارای ید
dartrous دارای تبخال
weighted دارای وزن
declinatory دارای تمایل
diandrous دارای دوپرچم
dichotomous دارای دو بخش
cuspidal دارای برامدگی
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
cloven foot دارای پا یا سم شکافته
helpful <adj.> دارای مزیت
cephalous دارای کله
copperbottomed دارای ته مسی
serviceable <adj.> دارای مزیت
useful <adj.> دارای مزیت
crepitant دارای صدای خش خش
utile [archaic] [useful] <adj.> دارای مزیت
applicatory <adj.> دارای مزیت
cretaceous دارای گچ فراوان
administrable <adj.> دارای مزیت
dimorphic دارای دو شکل
dimply دارای فرورفتگی
fibrinous دارای مودلیفی
auxiliary <adj.> دارای مزیت
papillose دارای برامدگی
assistant <adj.> دارای مزیت
dolose دارای قصدجرم
double tongued دارای دوقول
feldspathic دارای فلدسپار
dyslogistic دارای خاطرات بد
febile دارای حالت تب
far reaching دارای اثرزیاد
floaty دارای اب نشین کم
foliolate دارای برگچه
diplopodous دارای هزار پا
dipetalous دارای دوگلبرگ
glary دارای تشعشع
glanduliferous دارای غد دکوچک
geniculate دارای زانویی
dipolar دارای دو قطب
bodily دارای بدن
dipteran دارای دو بال
utilitarian [useful] <adj.> دارای مزیت
helping <adj.> دارای مزیت
entitative دارای وجودخارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com