English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
Other Matches
vat dyeing رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
water resistance مقاومت در مقابل اب
light resistance مقاومت در مقابل نور
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
survivability قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
quincunx شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
shave down کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
series resistance مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
bisexuals دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
insulation resistance مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
for love or money <idiom> به هر شکلی
conformity هم شکلی
triform سه شکلی
informity بی شکلی
formlessness بی شکلی
trimorphous سه شکلی
trimorphism سه شکلی
unification یک شکلی
amorphism بی شکلی
distortion کج شکلی
distortions کج شکلی
dimorphism دو شکلی
monotropy تک شکلی
isodimorphism هم دو شکلی
deformation بد شکلی
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
form utility مطلوبیت شکلی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
judgment on procedural matters حکم شکلی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
procedural law قانون شکلی
isodimorphism تقارن دو شکلی
unification یگانگی یک شکلی
judgment on technicalities حکم شکلی
deformation دگر شکلی
allotropism چند شکلی
figural aftereffect رد حسی شکلی
figural openness گشودگی شکلی
multiform چند شکلی
allotropy چند شکلی
trimorph سه شکلی سه وجهی
allotriomorphism چند شکلی
(the) size of it <idiom> به شکلی که است
modal dispersion شکلی از پراکندگی پالس ها
crystal allotropy چند شکلی بلور
triskelion شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
isodimorphism تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
triskele شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
figurine algebraic notation ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
baluster-side [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
charts شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charted شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
What does he look like? او [مرد] چه شکلی به نظر می آید؟ [شکل ظاهری]
chart شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
foreshortening نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
charting شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
charting شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charted شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
chart شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
dentil-band [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
charts شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
vertical diagraph شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
versus در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
opposed مقابل
in the front <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
opposites مقابل
title مقابل
vis a vis مقابل
versus prep در مقابل
vis-a-vis مقابل
in front <adv.> در مقابل
in consideration of در مقابل
titles مقابل
anti در مقابل
fore <adv.> در مقابل
opposite مقابل
as opposed to در مقابل
as compared to در مقابل
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
counterpoint نقطه مقابل
opposite the house مقابل خانه
contralateral muscles عضلات مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
point blank مقابل هدف
alternative hypothesis فرضیه مقابل
obverse طرف مقابل
anti thesis وضع مقابل
inverse برعکس مقابل
orientated هدف مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
dead against درست مقابل
counterparts نقطه مقابل
respondent طرف مقابل
respondents طرف مقابل
counterpart نقطه مقابل
off مقابل عازم
point-blank مقابل هدف
contrary مقابل خلاف
counterweights وزنه مقابل
counterweight وزنه مقابل
on payment در مقابل وجه
counter weight وزنه مقابل
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
hardest سخت در مقابل نرم
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
capitals در مقابل حالت کوچک
forward حرکت به جلو یا مقابل
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
aboral نقطه مقابل دهان
sonnal deung مقابل تیغه دست
driveway راه مقابل خانه
front wall دیوار مقابل اسکواش
mouses مقابل حساسیت Mouse
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
blocked دفاع در مقابل ابشار
mouse مقابل حساسیت Mouse
blocks دفاع در مقابل ابشار
block دفاع در مقابل ابشار
rival طرف مقابل دعوا
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
rivaled طرف مقابل دعوا
boring stay قسمت ساکن مقابل
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
rivalled طرف مقابل دعوا
rivalling طرف مقابل دعوا
rivals طرف مقابل دعوا
harder سخت در مقابل نرم
cash against documents پول در مقابل اسناد
hard سخت در مقابل نرم
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
counter مقابل دستگاه شمارنده
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
windproof مقاوم در مقابل باد
caps در مقابل حالت کوچک
rivaling طرف مقابل دعوا
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
countered مقابل دستگاه شمارنده
countering مقابل دستگاه شمارنده
flood protection حفافت در مقابل طغیان
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
shape قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shapes قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com