Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
half faced
دارای صورت لاغر
Other Matches
lanternjaws
صورت لاغر و کشیده
lantern jawed
دارای ارواره دراز و لاغر
slab sided
دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
businesslike
دارای صورت کار عملی
ill favored
زشت دارای صورت ناهنجار وزننده
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
as thin as lath
<idiom>
لاغر
atrophic
لاغر
angular
لاغر
meager
لاغر
leaned
لاغر
underweight
لاغر
scrannel
لاغر
gracile
لاغر
lean
لاغر
exiguous
لاغر
poorer
لاغر
meagre
لاغر
scraggiest
لاغر
spared
لاغر
spare
لاغر
skinny
لاغر
lathy
لاغر
thinned
لاغر
gaunt
لاغر
scraggy
لاغر
raw boned
لاغر
raw-boned
لاغر
scraggier
لاغر
lank
لاغر
thins
لاغر
emaciated
لاغر
skin and bone
لاغر
leans
لاغر
slims
لاغر
slimsy
لاغر
pindling
لاغر
slimming
لاغر
poorest
لاغر
marcid
لاغر
twiggy
لاغر
poor
لاغر
thinnest
لاغر
thinners
لاغر
twigged
لاغر
thin
لاغر
slim
لاغر
slimmest
لاغر
slimmed
لاغر
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
skin and bones
<idiom>
خیلی لاغر
macerate
لاغر کردن
slights
تراز لاغر
emaciate
لاغر کردن
dry bones
ادم لاغر
scrawnier
لاغر واستخوانی
slight
تراز لاغر
scrawniest
لاغر واستخوانی
slighted
تراز لاغر
slighter
تراز لاغر
slightest
تراز لاغر
fine drawn
لاغر شده در
slighting
تراز لاغر
to lose weight
لاغر شدن
scrag
ادم لاغر
scrawny
لاغر واستخوانی
thinnish
نسبتا لاغر
lithe
لاغر اندام
slenderize
لاغر کردن
slim jim
لاغر میان
toom
فاقد لاغر
tabescent
لاغر شونده
gauntly
بطور لاغر
rangey
پادراز و لاغر
lenten
بی گوشت لاغر
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
slink
نوزاد زود رس لاغر
wizen
لاغر پژمرده یا پلاسیده
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
meagrely
بطور لاغر یا ناقص
weed
دراز و لاغر پوشاک
slinking
نوزاد زود رس لاغر
weeded
دراز و لاغر پوشاک
slinks
نوزاد زود رس لاغر
weeding
دراز و لاغر پوشاک
beads
کوچک و لاغر ریزه
bead
کوچک و لاغر ریزه
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
slimpsy
زود شکن وبدساخت لاغر
wear thin
<idiom>
به مرور زمان لاغر شدن
slim jim
شبیه ادم لاغر اندام
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
slenderize
لاغر اندام شدن باریک کردن
scal away
ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
windlestraw
ساقه خشک علف ادم لاغر و نحیف
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
thin
رقیق کردن لاغر کردن
thinners
رقیق کردن لاغر کردن
thinned
رقیق کردن لاغر کردن
thinnest
رقیق کردن لاغر کردن
thins
رقیق کردن لاغر کردن
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
medal
صورت
listings
صورت
medals
صورت
listing
صورت
constellation
صورت
constellations
صورت
figuring
صورت
rolls
صورت
providing
در صورت
phase
صورت
phases
صورت
rosters
صورت
roster
صورت
phased
صورت
image
صورت
figures
صورت
conformer
هم صورت
circumstantially
در صورت
statement
صورت
coat card
صورت
statements
صورت
conformational isomers
هم صورت
roll
صورت
rolled
صورت
figure
صورت
images
صورت
filed
صورت
visage
رو صورت
visages
رو صورت
slipped
صورت
version
صورت
slips
صورت
invoicing
صورت
slip
صورت
invoices
صورت
kalendar
صورت
face
صورت
effigies
صورت
file
صورت
freckle
لک صورت
form
صورت
faces
صورت
mazard
صورت
formed
صورت
physiognomies
صورت
effigy
صورت
invoice
صورت
shapes
صورت
shape
صورت
hues
صورت
hue
صورت
versions
صورت
forms
صورت
invoiced
صورت
physiognomy
صورت
list
صورت
facies
صورت
programme of work
صورت کارها
isolating
به صورت الکتریکی
face powder
پودر صورت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com