Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
lobate
دارای غبغب یازائده اویخته
lobated
دارای غبغب یازائده اویخته
Other Matches
lopeared
دارای گوشهای اویخته
lop eared
دارای گوش اویخته
penduline
دارای اشیان اویخته
nutant
سرازیر اویخته زیور اویخته
pouter
لب ولوچه دار دارای لب ولوچه اویخته
cravat
غبغب
cravats
غبغب
double chin
غبغب
double chins
غبغب
touble chin
غبغب
chinned
غبغب دار
dewlap
غبغب گاو
dewlap
غبغب انسان
dewlaps
غبغب گاو
dewlaps
غبغب انسان
lobbing
غبغب چاق وچله
lobbed
غبغب چاق وچله
lob
غبغب چاق وچله
lobs
غبغب چاق وچله
flapping
اویخته
pendants
اویخته
pendant
اویخته
flappy
اویخته
pensile
اویخته
underhung
اویخته
overhung
اویخته
hung
اویخته
poutingly
با لب اویخته
droppers
اویخته
dropper
اویخته
penduline
اویخته
suspended
اویخته
pendent
اویخته
chap fallen
لب ولوچه اویخته
suspensed load
بار اویخته
down in the mouth
لب و لوچه اویخته
suspended ceiling
سقف اویخته
flap eared
اویخته گوش
punka
بادبزن اویخته
pendentive dome
گنبد اویخته
lappet
گوشت اویخته
cat walk
راه رو اویخته
pendulum
جسم اویخته
flaps
اویخته وشل
flap
اویخته وشل
beetles
اویخته شدن
beetle
اویخته شدن
flapped
اویخته وشل
pendulums
جسم اویخته
lobbed
گوشت یا پوست اویخته
flaps
قسمت اویخته هر شیئی
thrum
ریشه یانخ اویخته
flews
قسمت اویخته لب بالای سگ
flap
قسمت اویخته هر شیئی
lobs
گوشت یا پوست اویخته
flapped
قسمت اویخته هر شیئی
lob
گوشت یا پوست اویخته
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
lobbing
گوشت یا پوست اویخته
lappet
لبه اویخته کلاه
flaccid
چروک شده اویخته
trussed
بدار اویخته شدن خرپا
truss
بدار اویخته شدن خرپا
pendulously
بطور اویخته یا تاب خور
trusses
بدار اویخته شدن خرپا
trussing
بدار اویخته شدن خرپا
dipping sonar
سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
breasted transmitter
میکروفونی که به گردن اویخته میشود
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
to poke one's head
با سرپایین اویخته راه رفتن
pensile birds
پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
flaps
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flap
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
slouch hat
کلاه لبه پهن ولبه اویخته
dag
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
flapped
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
hanging
بدار زدن چیز اویخته شده
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
mastiff
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
pantaloon
پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
valance
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valences
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valances
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
mastiffs
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
lugsail
بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
crosshead
وزنه مستطیلی که به سیم نقاله روی سطل معدنچیان اویخته میش ود
lobe
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
sabretache
خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
light
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
slackest
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slacks
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
lighted
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
slack
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
footy
دارای پا
bilabiate
دارای دو لب
three legged
دارای سه پا
odoriferous
دارای بو
iodic
دارای ید
glochidiate
دارای مو
fraught with
دارای
three-legged
دارای سه پا
trilinear
دارای سه خط
aulait
دارای شیر
incompetent
<adj.>
دارای ضعف
bumpiness
دارای برامدگی
buckish
دارای خوی بز
assiduous
<adj.>
دارای پشتکار
bodied
دارای بدن
calcareous
دارای کلسیم
calcic
دارای اهک
multifid
دارای چندشکاف
capitated
دارای سرمجزا
incapacitated
<adj.>
دارای ضعف
inable
<adj.>
دارای ضعف
impotent
<adj.>
دارای ضعف
unfit
<adj.>
دارای ضعف
cephalous
دارای کله
incapable
<adj.>
دارای ضعف
bizonal
دارای دومنطقه
bisulcate
دارای دوشکاف
biramous
دارای دو شاخه
azotic
دارای ازت
basined
دارای ابگیر
bicentric
دارای دومرکز
bichrome
دارای دو رنگ
industrious
<adj.>
دارای پشتکار
bimolecular
دارای دوملکول
bimorphemic
دارای دوشکل
hardworking
<adj.>
دارای پشتکار
diligent
<adj.>
دارای پشتکار
bimotored
دارای دوموتور
binaural
دارای دو گوش
binocular
دارای دو چشم
binuclear
دارای دو هسته
binucleate
دارای دو هسته
binucleated
دارای دو هسته
bipartite
دارای دوقسمت
biradial
دارای دوشعاع
chinned
دارای چانه
dipteran
دارای دو بال
to be fraught
[with]
دارای ... بودن
dolose
دارای قصدجرم
double tongued
دارای دوقول
dyslogistic
دارای خاطرات بد
entitative
دارای وجودخارجی
far reaching
دارای اثرزیاد
febile
دارای حالت تب
feldspathic
دارای فلدسپار
fibrinous
دارای مودلیفی
dipolar
دارای دو قطب
diplopodous
دارای هزار پا
chymiferous
دارای کیموس
cingulate
دارای کمربند
cirrous
دارای اویز
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
copperbottomed
دارای ته مسی
crepitant
دارای صدای خش خش
cretaceous
دارای گچ فراوان
cuspidal
دارای برامدگی
dartrous
دارای تبخال
declinatory
دارای تمایل
diandrous
دارای دوپرچم
dichotomous
دارای دو بخش
dimorphic
دارای دو شکل
dimply
دارای فرورفتگی
dipetalous
دارای دوگلبرگ
artiodactylous
دارای سم شکافته
isometrics
دارای یک میزان
formal
دارای فکر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com