English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
equimolal دارای غلظت ملکولی مساوی
Other Matches
monomolecular دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isodiametric دارای ابعاد مساوی
isotonic دارای کشش مساوی
isoelectric دارای فشارالکتریکی مساوی
three square دارای سه ضلع مساوی
isodiametric دارای قطر مساوی
equiangular دارای زوایای مساوی
equidistant دارای مسافت مساوی
equicaloric دارای کالری و نیروی مساوی
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
isotonic دارای اهنگ مساوی هم توان
isodynamic دارای نیروی مغناطیسی مساوی
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
protons هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
proton هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
molecular ملکولی
molecular ملکولی ذرهای
ionization یونیزه شدن تجزیه ملکولی
densities غلظت
concentrations غلظت
thickness غلظت
inspissation غلظت
consistence غلظت
consistency غلظت
consistent غلظت
density غلظت
compactness غلظت
concentration غلظت
air density غلظت هوا
current density غلظت جریان
densimeter غلظت سنج
aerometer غلظت سنج
formal concentration غلظت فرمال
chlorinity غلظت اب دریا
murkiness غلظت افسردگی
humidity غلظت رطوبت
consistency درجه غلظت
heaviness افسردگی غلظت
piezometer غلظت سنج
condensation غلظت انقباض
electronic concentration غلظت الکترون
concentration gradient گرادیان غلظت
concentration gradient شیب غلظت
molecular concentration غلظت مولکولی
consistence درجه غلظت
concentration غلظت [شیمی]
ion concentration غلظت یون
densitometer غلظت سنج اب
volumeter غلظت سنج
electron concentration غلظت الکترون
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
automatic mixture control کنترل غلظت اتوماتیک
cloud cover غلظت ابر اتمی
halocline منطقه خلاء غلظت
cloud amount غلظت ابر اتمی
aerometry سنجش غلظت هوا
gravimetry اندازه گیری وزن یا غلظت
activation detector دستگاه تعیین غلظت نوترون
density attitude ارتفاع مربوط به غلظت استاندارد هوا
stenohaline زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
draws مساوی
identical مساوی
identic مساوی
all square مساوی
equalise مساوی
peels مساوی
draw مساوی
peel مساوی
hikiwate مساوی
no set مساوی
squaring مساوی
square مساوی
plus/equals key مساوی
split مساوی
even <adj.> مساوی
squares مساوی
all- مساوی
squared مساوی
all مساوی
equivalents مساوی
euqal مساوی
tie مساوی
equivalent مساوی
bracketed مساوی
adequate مساوی
save off مساوی
ties مساوی
equalled برابر مساوی
part جزء مساوی
equalising مساوی کردن
equalizes مساوی کردن
even تراز مساوی
nonpareil غیر مساوی
equalised مساوی کردن
equaling برابر مساوی
equaled برابر مساوی
equalises مساوی کردن
equal برابر مساوی
equalling برابر مساوی
On an equal footing. بر پایه مساوی
equidistance مسافت مساوی
go halves <idiom> تقسیم مساوی
equals برابر مساوی
tie vote اراء مساوی
measure up <idiom> مساوی بودن
equally <adv.> به طور مساوی
dead even کاملا مساوی
moiety قسمت مساوی
adequate مساوی ساختن
equalize مساوی کردن
just as well <adv.> به طور مساوی
paripassu مساوی همدرجه
equalized مساوی کردن
equalizing مساوی کردن
stand-offs مساوی یاهیچ به هیچ
homographic مساوی از حیث املاء
stand-off مساوی یاهیچ به هیچ
equate برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equaliser امتیاز مساوی کننده
equates برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated برابرگرفتن مساوی پنداشتن
chronologer مساوی است بازاقخگخمخلهسف
stand off مساوی یاهیچ به هیچ
pH علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
ana ازهر کدام بمقدار مساوی
equalised مساوی یاهم شکل کردن
equalized مساوی یاهم شکل کردن
equalize مساوی یاهم شکل کردن
aliquot بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equalizing مساوی یاهم شکل کردن
equalising مساوی یاهم شکل کردن
equaling : برابر شدن با مساوی بودن
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
equalizes مساوی یاهم شکل کردن
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
equalled : برابر شدن با مساوی بودن
fair play <idiom> عدالت ،مساوی ،عمل درست
equally بیک درجه بطور مساوی
equalises مساوی یاهم شکل کردن
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
coursed rubble masonry سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equalling : برابر شدن با مساوی بودن
equals : برابر شدن با مساوی بودن
tie break بهم خوردن وضع مساوی
skittering ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
tie-break بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks بهم خوردن وضع مساوی
equaled : برابر شدن با مساوی بودن
equal : برابر شدن با مساوی بودن
deuce مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
to add equals اعداد مساوی را با هم جمع کردن
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
furlong واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
trisect بسه بخش مساوی تقسیم کردن
sou مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
furlongs واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
neck and neck <idiom> درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
imparity غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
To swindle (fleece) someone . سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
bifid بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
concentrations تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration cell corrosion نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
concentration تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
halve مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
langley واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
densitometer چگالی سنج غلظت سنج
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
equalizing مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
ballade قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com