Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
confidential
دارای ماموریت محرمانه
Other Matches
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
privates
محرمانه
privately
محرمانه
secrets
محرمانه
secret
محرمانه
backside
محرمانه
restricted
محرمانه
hush hush
محرمانه
hush-hush
محرمانه
confidential
محرمانه
confidentially
محرمانه
arcane
محرمانه
backsides
محرمانه
private
محرمانه
necessary house
محرمانه
privily
محرمانه
confidental
محرمانه
private code
کد محرمانه
subrosa
محرمانه
jackes
محرمانه
esoteric
محرمانه
tete a tete
محرمانه
in private
محرمانه
in secret
محرمانه
cheek by jowl
محرمانه
classified
محرمانه
off the record
محرمانه و خصوصی
secrecy
محرمانه بودن
off-the-record
محرمانه و خصوصی
backstage
محرمانه خصوصی
conclave
انجمن محرمانه
conclaves
انجمن محرمانه
private code
رمز محرمانه
private talk
گفتگوی محرمانه
closed
محرمانه بسته
privy
خصوصی محرمانه
surreptitiously
محرمانه جانشین
privity
موضوع محرمانه
privileged communication
مدارک محرمانه
confidential
خیلی محرمانه
in confidence
بطور محرمانه
surreptitious
پنهان محرمانه
closed meeting
گردهمایی محرمانه
closed conference
گردهمایی محرمانه
confided
محرمانه گفتن
confides
محرمانه گفتن
confide
محرمانه گفتن
private
محرمانه سرجوخه
privates
محرمانه سرجوخه
secret service
دستگاه محرمانه دولت
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
data privacy
محرمانه بودن داده ها
secret services
دستگاه محرمانه دولت
tip
محرمانه رساندن نوک
hugger mugger
تنهایی مطلب محرمانه
tipping
محرمانه رساندن نوک
underground
تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
snoopy
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
underplot
دسیسه محرمانه دوز و کلک
tipsters
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
to give one the straight tip
محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
tipster
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
get wise to something/somebody
<idiom>
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
putsches
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
collogue
توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
under the rose
نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
putsch
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top-secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
top secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
tasks
ماموریت
commissioning
:ماموریت
missions
ماموریت
commissions
:ماموریت
errand
ماموریت
commission
:ماموریت
mission
ماموریت
assignments
ماموریت
duty
ماموریت
errands
ماموریت
task
ماموریت
assignment
ماموریت
apostleship
ماموریت
field duty
ماموریت رزمی
appointment quota
سهمیه ماموریت
functions
ماموریت عمل
sea duty
ماموریت دریایی
implied task
ماموریت استنتاجی
function
ماموریت عمل
functioned
ماموریت عمل
mission objectives
هدفهای ماموریت
agentship
ماموریت پیشکاری
mission
وابسته به ماموریت
reinforcing
ماموریت تقویتی
permanent oppointment
ماموریت دایمی
implied mission
ماموریت استنتاجی
missions
وابسته به ماموریت
task unit
یگان ماموریت
fire mission
ماموریت اتش
staff duty
ماموریت ستادی
temporary duty
ماموریت موقت
mission type
حاوی ماموریت
mission type
متضمن ماموریت
primary mission
ماموریت اصلی
commissions
ارتکاب ماموریت
commissioned
ماموریت دار
activity
ماموریت عمل
activities
ماموریت عمل
commissions
ماموریت امریه
political mission
ماموریت سیاسی
mission time
مدت ماموریت
commissions
ماموریت دادن
specified mission
ماموریت تصریحی
air mission
ماموریت هوایی
commissioning
ارتکاب ماموریت
agencies
گماشتگی ماموریت
fire task
ماموریت اتش
stationed
محل ماموریت
tours
سیاحت ماموریت
touring
سیاحت ماموریت
commission
ماموریت دادن
combat duty
ماموریت رزمی
stations
محل ماموریت
tour
سیاحت ماموریت
commissioning
ماموریت دادن
commissioning
ماموریت امریه
station
محل ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
commission
ارتکاب ماموریت
end of mission
ماموریت تمام
abort
انصراف از ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
commission
ماموریت امریه
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
task group
گروه ماموریت زمینی
short tour
ماموریت کوتاه مدت
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
general support
ماموریت عمل کلی
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
perdu
ماموریت مخاطره امیز
perdue
ماموریت مخاطره امیز
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
posting
تعیین محل ماموریت
posts
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
postings
تعیین محل ماموریت
post
محل ماموریت موضع
change of station
تغییر محل ماموریت
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
divert
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
diverted
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
diverts
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com