English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
communist دارای مرام اشتراکی
communists دارای مرام اشتراکی
Other Matches
communism مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
communist طرفدار مرام اشتراکی
communists طرفدار مرام اشتراکی
communism مرام اشتراکی کمونیسم
to little up to one's principl اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
coenobite راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
ideologies مرام
shyster بی مرام
platform مرام
aimless بی مرام
ideology مرام
platforms مرام
intent مرام
bad principled بد مرام
unprincipled بی مرام
unscrupulous بی مرام
tenet اصول مرام
driftless بی مرام بی اراده
principle قاعده کلی مرام
sell the pass خیانت به مرام دسته خودکردن
sell to pass خیانت به مرام دسته خودکردن
principle مرام اخلاقی قاعده کلی
live up to one's principles موافق مرام خود رفتار کردن
collective اشتراکی
communally اشتراکی
communal اشتراکی
communize اشتراکی کردن
communalism سیستم اشتراکی
cotenancy اجاره اشتراکی
pooled تصحیلات اشتراکی
communalist اشتراکی گرای
pool تصحیلات اشتراکی
long-house مسکن اشتراکی
collective farm مزرعه اشتراکی
common مشترک اشتراکی
commoners مشترک اشتراکی
common library کتابخانه اشتراکی
commonest مشترک اشتراکی
communalize اشتراکی کردن
collectivize اشتراکی کردن
collectivization اشتراکی کردن
collectivism نظام اشتراکی
socialism نظام اشتراکی
joint insurance بیمه اشتراکی
joint ownership مالکیت اشتراکی
communism نظام اشتراکی
pools تصحیلات اشتراکی
communism اصول اشتراکی
timeshared با وقت اشتراکی
shared resource منطق اشتراکی
shared file فایل اشتراکی
collective اشتراکی اجتماعی
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
kibbutzes مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
leninism عقاید اشتراکی لنین
kibbutzim مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
kibbutz مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
collectivity مالکیت اشتراکی جمع
timeshare اشتراکی کردن وقت
cenobitism زندگی اشتراکی درخانقاه
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
hetaerism ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
communing مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
commune مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communization متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
to sign up for something نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduling روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
scheduler برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
fax کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxed کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxes کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxing کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
naming services روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
three legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
iodic دارای ید
trilinear دارای سه خط
footy دارای پا
bilabiate دارای دو لب
odoriferous دارای بو
three-legged دارای سه پا
fraught with دارای
shoaly دارای جاهای کم اب
shelterer دارای حفاظ
mammilate دارای پستان
floaty دارای اب نشین کم
knarred دارای برامدگی
social minded دارای افکاراجتماعی
kibed دارای شکاف
equivocal دارای دومعنی
antithetic دارای ضد ونقیض
antithetical دارای ضد ونقیض
artiodactylous دارای سم شکافته
artiodactyl دارای سم شکافته
backed دارای پشت
fibrinous دارای مودلیفی
silicifoeous دارای در کوهی
arbitrative دارای اختیارحکمیت
short-range دارای برد کم
knock kneed دارای زانوی کج
short range دارای برد کم
twofold دارای دو چیز
keratinous دارای موادشاخی
keyed دارای جاانگشتی
amphibolic دارای دو معنی
aluminous دارای زاج
splashes دارای ترشح
monometallic دارای یک فلز
monopetalous دارای یک گلبرگ
divan دارای دوفرفیت
handy <adj.> دارای مزیت
keeled دارای تبر ته
strontic دارای استرونیوم
miasmal دارای دمه بد بو
miasmatic دارای دمه بد بو
bodily دارای بدن
monandrous دارای یک شوهر
monatomic دارای یک جوهرفرد
rifled دارای خان
sexagenary دارای سن 06 تا96
monoclinal دارای یک شیب
self abnegating دارای کف نفس
aulait دارای شیر
foliolate دارای برگچه
deficient دارای کمبود
redundant دارای اطناب
basined دارای ابگیر
stannous دارای قلع
legitimate دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimates دارای حق مشروع
legitimating دارای حق مشروع
straight line دارای خط مستقیم
bicentric دارای دومرکز
bichrome دارای دو رنگ
electives دارای حق انتخاب
swell butted دارای ته گنده
squib دارای صدای فش فش
squibs دارای صدای فش فش
sulfureous دارای گوگرد
entitative دارای وجودخارجی
low spirited دارای روحیه بد
low-spirited دارای روحیه بد
stannic دارای قلع
rectilinear دارای مسیرمستقیم
flabby دارای عضلات شل
feldspathic دارای فلدسپار
spiriferous دارای عضومارپیچی
lean to دارای چارطاقی
longheaded دارای سردراز
hook nosed دارای بینی کج
hook-nosed دارای بینی کج
sonant دارای اهنگ
overlapping دارای اشتراک
ledgy دارای طاقچه
spirituous دارای الکل
splashy دارای ترشح
staminate دارای جرثومه نر
elective دارای حق انتخاب
lippy پر رو دارای لب اویزان
lobate دارای نرمه
lobated دارای نرمه
far reaching دارای اثرزیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com