Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
nitric
دارای نیتروژن با فرفیت بالا
Other Matches
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
nitrous
دارای نیتروژن با طرفیت پایین
bubble memory
مین فرفیت بالا
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
cassette
نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
eight inch disk
فلاپی دیسک با فرفیت بالا که قط ر هشت اینچی دارد
cassettes
نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
univalent
دارای یک فرفیت
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
tonner
کامیون دارای فرفیت معینی
pentavalent
دارای پنج فرفیت یا بنیان
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
tonner
کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
mainframe computer
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
large scale computer
که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
winchester disk
دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
backbones
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbone
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
sarmentose
دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
compact
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
berthing capacity
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
documented
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
document
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
documenting
نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
valence
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
nitrogen
نیتروژن
azote
نیتروژن
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
denitrification
نیتروژن دهی
nitrometer
نیتروژن سنج
nitrogenous
نیتروژن دار
nitrogen tetroxide
تتراکسید نیتروژن
nitrogen rule
قاعده نیتروژن
nitrogen monoxide
نیتروژن مونوکسید
nitrogen fixation
تثبیت نیتروژن
nitrogen bases
بازهای نیتروژن
nitrification
نیتروژن گیری
denitration
نیتروژن دهی
nitration
نیتروژن دارشدن
liquid nitrogen
نیتروژن مایع
laughing gas
نیتروژن مونوکسید
nitrous oxide
نیتروژن مونوکسید
azotometer
نیتروژن سنج
nitrogen
گاز نیتروژن
nitriding
نیتروژن دادن
nitrogenize
با نیتروژن ترکیب کردن
denitrogenation
جدا کردن نیتروژن
azotic
وابسته به نیتروژن ازت دار
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
grid anode capacity
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
spans
فرفیت
spanning
فرفیت
spanned
فرفیت
span
فرفیت
capacitance
فرفیت
valence
فرفیت
lifting
فرفیت
lifts
فرفیت
lifted
فرفیت
lift
فرفیت
loading capacity
فرفیت
tankage
فرفیت
equipotential
هم فرفیت
line capacitance
فرفیت خط
loading
فرفیت
loads
فرفیت
volumes
فرفیت
volume
فرفیت
capacity
فرفیت
load
فرفیت
capacities
فرفیت
content
فرفیت
incapacious
بی فرفیت
throughput
فرفیت
contenting
فرفیت
volume capacity
فرفیت
carrying capacity
فرفیت برد
antenna capacity
فرفیت انتن
effective capacity
فرفیت موثر
overload
اضافه فرفیت
productive capacity
فرفیت تولیدی
vital capacity
فرفیت حیاتی
zero capacitance
فرفیت صفر
capacity ground
اتصال به فرفیت
machine capacity
فرفیت ماشین
drilling capacity
فرفیت حفاری
capacity of coil
فرفیت پیچک
storage capacity
فرفیت انباره
maximum capacity
فرفیت حداکثر
tonnage
فرفیت کشتی
holding capacity
فرفیت نگهداری
capacity of condenser
فرفیت خازن
condenser capacity
فرفیت خازن
permittance
فرفیت خازن
specific capacity
ضریب فرفیت
specific capacity
فرفیت مخصوص
capacity range
حیطه فرفیت
production capacity
فرفیت تولید
productive capacity
فرفیت تولید
measure of capacity
پیمانه فرفیت
distributed capacity
فرفیت منتشر
overloads
اضافه فرفیت
battery capacity
فرفیت باتری
circuit capacity
فرفیت مدار
absorption capacity
فرفیت جذب
work load
فرفیت کار
output capacitance
فرفیت خروجی
absorptive capacity
فرفیت جذب
tax capacity
فرفیت مالیاتی
covalent bond
قید هم فرفیت
refrigerant capacity
فرفیت سرمایی
coil capacity
فرفیت بوبین
coupling capacity
فرفیت اتصالی
net tonnage
فرفیت خالص به تن
natural capacity
فرفیت طبیعی
current capacity
فرفیت بار
working capacity
فرفیت کار
ampere hour capacity
فرفیت باطری
milling capacity
فرفیت فرزکاری
administrative capacity
فرفیت اداری
design capacity
فرفیت طرح
deck load
فرفیت عرشه
deadweight
فرفیت کششی
overloaded
اضافه فرفیت
channel capacity
فرفیت کانال
charge cavity
فرفیت بار
loadability
فرفیت بار
current capacity
فرفیت جریان
road capacity
فرفیت جاده
heating capacity
فرفیت گرمایش
information capacity
فرفیت خبری
body capacitance
فرفیت بدن
valence electron
الکترون فرفیت
gross capacity
فرفیت ناویژه
gross tonnage
فرفیت ناخالص به تن
breaking capacity
فرفیت قطع
idle capacity
فرفیت بیکار
thermal capacity
فرفیت گرمایی
loading
فرفیت بارگیری
field capacity
فرفیت نگهداری
localized capacity
فرفیت متمرکز
idle capacity
فرفیت بلااستفاده
breaking capacity
فرفیت شکست
buffer capacity
فرفیت بافر
capacitance
فرفیت الکتریکی
capacitance
فرفیت خازنی
useful load
فرفیت مفید
useful capacity
فرفیت مفید
full container load
فرفیت پر کانتینر
injection capacity
فرفیت تزریق
injection capacity
فرفیت پاشش
inductive capacity
فرفیت القائی
input capacitance
فرفیت ورودی
general heat capacity
فرفیت گرمایی کل
input capacitance
فرفیت اولیه
beach capacity
فرفیت اسکله
internal capacitance
فرفیت الکترودها
bearing capacity
فرفیت تحمل
unused capacity
فرفیت بی کار
below capacity
زیر فرفیت
beach capacity
فرفیت باراندازساحلی
full load
فرفیت کامل
full load
فرفیت تکمیل
fcl
فرفیت پر کانتینر
transformer capacity
فرفیت ترانسفورماتور
low capacitance cable
کابل با فرفیت کم
output
کارکرد فرفیت
outputs
کارکرد فرفیت
energy content
فرفیت انرژی
pay load
فرفیت ترابری
load
فرفیت بارگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com