English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
nitric دارای نیتروژن با فرفیت بالا
Other Matches
nitrogenize دارای نیتروژن کردن
nitrous دارای نیتروژن با طرفیت پایین
bubble memory مین فرفیت بالا
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
cassette نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
eight inch disk فلاپی دیسک با فرفیت بالا که قط ر هشت اینچی دارد
cassettes نوارمخصوص با فرفیت بالا برای ذخیره سازی داده
univalent دارای یک فرفیت
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
tonner کامیون دارای فرفیت معینی
pentavalent دارای پنج فرفیت یا بنیان
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
tonner کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
large scale computer که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
winchester disk دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
backbones مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbone مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
sarmentose دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
english toy spaniel نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
berthing capacity فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
documented نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
document نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
documenting نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
valence واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
nitrogen نیتروژن
azote نیتروژن
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
denitrification نیتروژن دهی
nitrometer نیتروژن سنج
nitrogenous نیتروژن دار
nitrogen tetroxide تتراکسید نیتروژن
nitrogen rule قاعده نیتروژن
nitrogen monoxide نیتروژن مونوکسید
nitrogen fixation تثبیت نیتروژن
nitrogen bases بازهای نیتروژن
nitrification نیتروژن گیری
denitration نیتروژن دهی
nitration نیتروژن دارشدن
liquid nitrogen نیتروژن مایع
laughing gas نیتروژن مونوکسید
nitrous oxide نیتروژن مونوکسید
azotometer نیتروژن سنج
nitrogen گاز نیتروژن
nitriding نیتروژن دادن
nitrogenize با نیتروژن ترکیب کردن
denitrogenation جدا کردن نیتروژن
azotic وابسته به نیتروژن ازت دار
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
at قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
grid anode capacity فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
spans فرفیت
spanning فرفیت
spanned فرفیت
span فرفیت
capacitance فرفیت
valence فرفیت
lifting فرفیت
lifts فرفیت
lifted فرفیت
lift فرفیت
loading capacity فرفیت
tankage فرفیت
equipotential هم فرفیت
line capacitance فرفیت خط
loading فرفیت
loads فرفیت
volumes فرفیت
volume فرفیت
capacity فرفیت
load فرفیت
capacities فرفیت
content فرفیت
incapacious بی فرفیت
throughput فرفیت
contenting فرفیت
volume capacity فرفیت
carrying capacity فرفیت برد
antenna capacity فرفیت انتن
effective capacity فرفیت موثر
overload اضافه فرفیت
productive capacity فرفیت تولیدی
vital capacity فرفیت حیاتی
zero capacitance فرفیت صفر
capacity ground اتصال به فرفیت
machine capacity فرفیت ماشین
drilling capacity فرفیت حفاری
capacity of coil فرفیت پیچک
storage capacity فرفیت انباره
maximum capacity فرفیت حداکثر
tonnage فرفیت کشتی
holding capacity فرفیت نگهداری
capacity of condenser فرفیت خازن
condenser capacity فرفیت خازن
permittance فرفیت خازن
specific capacity ضریب فرفیت
specific capacity فرفیت مخصوص
capacity range حیطه فرفیت
production capacity فرفیت تولید
productive capacity فرفیت تولید
measure of capacity پیمانه فرفیت
distributed capacity فرفیت منتشر
overloads اضافه فرفیت
battery capacity فرفیت باتری
circuit capacity فرفیت مدار
absorption capacity فرفیت جذب
work load فرفیت کار
output capacitance فرفیت خروجی
absorptive capacity فرفیت جذب
tax capacity فرفیت مالیاتی
covalent bond قید هم فرفیت
refrigerant capacity فرفیت سرمایی
coil capacity فرفیت بوبین
coupling capacity فرفیت اتصالی
net tonnage فرفیت خالص به تن
natural capacity فرفیت طبیعی
current capacity فرفیت بار
working capacity فرفیت کار
ampere hour capacity فرفیت باطری
milling capacity فرفیت فرزکاری
administrative capacity فرفیت اداری
design capacity فرفیت طرح
deck load فرفیت عرشه
deadweight فرفیت کششی
overloaded اضافه فرفیت
channel capacity فرفیت کانال
charge cavity فرفیت بار
loadability فرفیت بار
current capacity فرفیت جریان
road capacity فرفیت جاده
heating capacity فرفیت گرمایش
information capacity فرفیت خبری
body capacitance فرفیت بدن
valence electron الکترون فرفیت
gross capacity فرفیت ناویژه
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
breaking capacity فرفیت قطع
idle capacity فرفیت بیکار
thermal capacity فرفیت گرمایی
loading فرفیت بارگیری
field capacity فرفیت نگهداری
localized capacity فرفیت متمرکز
idle capacity فرفیت بلااستفاده
breaking capacity فرفیت شکست
buffer capacity فرفیت بافر
capacitance فرفیت الکتریکی
capacitance فرفیت خازنی
useful load فرفیت مفید
useful capacity فرفیت مفید
full container load فرفیت پر کانتینر
injection capacity فرفیت تزریق
injection capacity فرفیت پاشش
inductive capacity فرفیت القائی
input capacitance فرفیت ورودی
general heat capacity فرفیت گرمایی کل
input capacitance فرفیت اولیه
beach capacity فرفیت اسکله
internal capacitance فرفیت الکترودها
bearing capacity فرفیت تحمل
unused capacity فرفیت بی کار
below capacity زیر فرفیت
beach capacity فرفیت باراندازساحلی
full load فرفیت کامل
full load فرفیت تکمیل
fcl فرفیت پر کانتینر
transformer capacity فرفیت ترانسفورماتور
low capacitance cable کابل با فرفیت کم
output کارکرد فرفیت
outputs کارکرد فرفیت
energy content فرفیت انرژی
pay load فرفیت ترابری
load فرفیت بارگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com