English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English Persian
even دارای همان تاریخ
of even date دارای همان تاریخ
Other Matches
of that ilk دارای همان جا
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
chronological دارای تسلسل تاریخ
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
identical همان
selfsame همان
same همان
identic همان
idem همان
this same همان
thingummy همان
very همان
of the same kind از همان نوع
instatu quo در همان حال
selfsame درست همان
just as well <adv.> همان مقدار
same همان جور
same همان کار
very همان همین
self-same همان خود
s.c همان دعوی
s.c همان پرونده
i went on the instant در همان ان رفتم
self same همان خود
equally <adv.> به همان طریق
just as well <adv.> به همان طریق
accordingly از همان قرار
of that ilk اهل همان جا
therabout در همان نزدیکی
equally <adv.> همان مقدار
i went that instant در همان ان رفتم
the reinbefore همان سندیاقرارداد
it is the same thing همان است
one یکی از همان
for that matter <idiom> به همان علت
that once همان یک بار
nothing short of عینا همان
ones یکی از همان
at the very beginning از همان اولش
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ones عین همان یکی
one عین همان یکی
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
He would never retract . هر چه بگوید همان است
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
it is much the same تقریبا همان است
idem همان نویسنده در همانجا
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
step jump پرش و برگشت روی همان پا
What wI'll be woll be. هر چقدر قسمت با شد همان می شود
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
lighter shade از همان رنگ ولی روشن تر
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
one two تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
abs پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is the very thing I wanted. این همان چیزی است که دلم می خواست
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
per همان طور که در الگو نشان داده شده
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
dates [appointments] تاریخ ها
eras تاریخ
appointments تاریخ ها
appointed day تاریخ
era تاریخ
appointed days تاریخ ها
appointment تاریخ
date [appointment] تاریخ
undated بی تاریخ
dateless بی تاریخ
date تاریخ
dates تاریخ
coetaneous هم تاریخ
with effect from از تاریخ ...
as of از تاریخ
as from از تاریخ ,
coeval هم تاریخ
history تاریخ
histories تاریخ
no date بی تاریخ
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
timed سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
times سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
delivery date تاریخ تحویل
date of birth تاریخ تولد
literary history تاریخ ادبیات
creation date تاریخ ایجاد
shelf life تاریخ مصرف
backdating date پیش تاریخ
creation date تاریخ افرینش
epoch مبدا تاریخ
epochs مبدا تاریخ
current date تاریخ جاری
the date was not specified تاریخ ان معلوم
maturity date تاریخ سررسید
julain date تاریخ ژولین
out of date از تاریخ گذشته
closing date تاریخ انقضاء
maintenance history تاریخ تعمیرات
historicity تاریخ گرایی
value date تاریخ ارزش
date of maturity تاریخ سررسید
expiry date تاریخ انقضاء
expiration date تاریخ انقضا
due date تاریخ سررسید
due date تاریخ تادیه
dates نخل تاریخ
chronogram ماده تاریخ
completion date تاریخ تکمیل
acceptance date تاریخ قبولی
dated تاریخ دار
intellectual history تاریخ اندیشه ها
effective date تاریخ اجرا
date نخل تاریخ
chronological به ترتیب تاریخ
in chronological order به ترتیب تاریخ
basic date تاریخ ترفیع
economic history تاریخ اقتصادی
postdated تاریخ ماقبل
date in issuing تاریخ صدور
dateable تاریخ گذاردنی
Ancient history تاریخ باستان
prehistory ماقبل تاریخ
stale cheque چک تاریخ گذشته
postdate تاریخ ماقبل
date of issuance تاریخ صدور
historians تاریخ گزار
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
historian تاریخ نویس
date of shipment تاریخ حمل
modern history تاریخ معاصر
prehistory پیش تاریخ
historian تاریخ گزار
date of acquisition تاریخ خریداری
historians تاریخ نویس
natural history تاریخ طبیعی
termination date تاریخ پایان
system date تاریخ سیستم
datable تاریخ گذاردنی
dateline تاریخ گذاری
natural historian تاریخ نویس
date of maturity تاریخ انقضاء
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com