English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
pigeon toed دارای پنجه خمیده بداخل
Other Matches
palmatifid دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
curviform دارای شکل خمیده
square toed دارای پنجه مربع
pigeon toed دارای پنجه برگشته
pentadactylate دارای پنج زائده شبیه پنجه
opisometer الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
pentadactylate پنج انگشتی دارای پنج پنجه
inrush هجوم بداخل
indrawn بداخل کشیده
inflow جریان بداخل
immigration مهاجرت بداخل
pervade بداخل راه یافتن
penetrated بداخل سرایت کردن
penetrate بداخل سرایت کردن
adducent بداخل کشنده مقرب
pervaded بداخل راه یافتن
pervades بداخل راه یافتن
pervading بداخل راه یافتن
penetrates بداخل سرایت کردن
inhales بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled بداخل کشیدن استشمام کردن
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
weft insertion [رد کردن پود بداخل چله]
inhale بداخل کشیدن استشمام کردن
ship water نفوذ کردن اب بداخل قایق
inhaling بداخل کشیدن استشمام کردن
boats کشیدن ماهی بداخل قایق
boat کشیدن ماهی بداخل قایق
retrocede ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
The professor stepped into the classroom. استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
pronate بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
fistula زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
curvilinear خمیده
curving خط خمیده
curves خط خمیده
tortile خمیده
geniculate خمیده
embowed خمیده
superincumbent خمیده
crooked خمیده
limber خمیده
curve خط خمیده
circumflex خمیده
inflexed خمیده
circumflexes خمیده
reclinate خمیده
retorted خمیده
in a stooping position خمیده
lank خمیده
pronate خمیده
curved خمیده
riffler خمیده
curvate خمیده
cambers خمیده کردن
camber خمیده کردن
slump خمیده شدن
decurved خمیده بپایین
circumflex accent صدای خمیده
slumped خمیده شدن
curved beam تیر خمیده
c.q.r. anchor لنگر خمیده
slumps خمیده شدن
slumping خمیده شدن
limber خمیده کردن
joggle shackle بخوی خمیده
incurvate خمیده کردن
bent طاق خمیده
hell bent زیاد خمیده
hell-bent زیاد خمیده
slouchy خمیده تنبل
bended kness زانوهای خمیده
bent adaptor رابط خمیده
bent bond پیوند خمیده
imbrex کاشی خمیده
swan neck انتهای خمیده لوله
camber تیریا الوار خمیده و کج
incurved خمیده سوی درون
cambers تیریا الوار خمیده و کج
curvilinear ornament زینتکاری با خطوط خمیده
sicklebill مرغان منقار خمیده
siphon لوله خمیده یا شترگلو
siphoned لوله خمیده یا شترگلو
bent gun ion trap یونربایی لوله خمیده
curvilinear coordinates مختصات خمیده خط [ریاضی]
syphons لوله خمیده یا شترگلو
syphoned لوله خمیده یا شترگلو
siphons لوله خمیده یا شترگلو
old-style حروف باریک و خمیده به جلو
antrorse خمیده بجلو یا متمایل ببالا
retroflex خمیده بعقب قفا رفتن زبان
pitchforks پنجه
fork پنجه
fistula پنجه
paws پنجه
cross arm پنجه
toes پنجه
downstream toe پنجه سد
pawed پنجه
digitigrade پنجه رو
digitation پنجه
talons پنجه
forking پنجه
talon پنجه
pitchfork پنجه
claws پنجه
clawing پنجه
clawed پنجه
claw پنجه
paw پنجه
pawing پنجه
toe پنجه
griff پنجه
adactylous بی پنجه
fives پنجه
hagbut نوعی تفنگ شمخال که ته قنداق ان خمیده است
hackbut نوعی تفنگ شمخال که ته قنداق ان خمیده است
endocrine غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
toe cap پنجه کفش
toeless بدون پنجه
the mailed fist زور سر پنجه
fissiped پنجه شکافته
hand post پنجه راهنما
heel and toe با پنجه و پاشنه
toe با پنجه پا زدن
fissidactyl پنجه شکافته
paws پنجه زدن
knuckle duster پنجه بوکس
knuckle-duster پنجه بوکس
knuckle-dusters پنجه بوکس
hellweed پنجه کلاغ
toe با پنجه پا راندن
leptodactyl باریک پنجه
cyclamens پنجه مریم
sowbread پنجه مریم
swine bread پنجه مریم
pentadactylic پنجه دار
tiptoe نوک پنجه
branch pipe پنجه اگزوز
palmate شبیه پنجه
pedatifid پنجه وار
lycopod پنجه گرگی
wild bryony پنجه کلاغ
lycopodium پنجه گرگی
brass knuckles پنجه بوکس
cyclamen پنجه مریم
tiptoed نوک پنجه
pawing پنجه زدن
intoed پنجه برگشته
cat's paws پنجه گربه
intoed پنجه بتو
pentadactylous پنجه دار
cat's paw پنجه گربه
paw پنجه زدن
tiptoes نوک پنجه
kick up زدن پنجه
tiptoeing نوک پنجه
pawed پنجه زدن
lobster claw پنجه خرچنگی
bow string truss خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
ground fir پنجه گرگ سلاژین
brass knuckles پنجه مشت زنی
pedate پنجه دار شبیه پا
monkey fist گره پنجه میمون
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
clevis اتصال پنجه مفصلی
winnowwing fan جام پنجه شانه
crow foot zinc پیل پنجه کلاغی
forepaw پنجه پای جلو
digitation انشعاب بشکل پنجه
devil's claw خفت پنجه دیوی
hunker روی پنجه پاایستادن
pounce درحال حمله با پنجه
forepaw پنجه دست حیوانات
pounces درحال حمله با پنجه
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
pouncing درحال حمله با پنجه
pounced درحال حمله با پنجه
toeplate نعل پنجه کفش
scoop پنجه ماشین خاک برداری
scooped پنجه ماشین خاک برداری
scooping پنجه ماشین خاک برداری
cross swords دست و پنجه نرم کردن
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
scoops پنجه ماشین خاک برداری
base thickness of buttress عرض پنجه پشت بند
syndactylism پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
toe off جدا شدن پنجه پا از زمین
He has a delightful touch on the guitar . گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
hand-to-hand دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand دسته و پنجه نرم کردن
fingering پنجه گذاری انگشت کاری
palmipede پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
Ravishingly beautiful. مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Foxglove گل پنجه علی [در تهیه رنگ زرد]
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com