English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
antiphlogistic داروی اماس نشان
Other Matches
antiphlogistic اماس نشان
antineuritic برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
exsiccant داروی خشکاننده داروی خشکی اور
exsiccative داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
antimalarial داروی مربوط بدرمان مالاریا داروی ضد مالاریا
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
poking اماس
poke اماس
lymphdenomia اماس
vulvitis اماس کس
pulmonitis اماس شش
phlegmasia اماس
pokes اماس
phrenitis اماس مخ
poked اماس
frost hoil اماس
single pneumonia اماس یک شش
turgidity اماس
inflammation اماس
tumefaction اماس
double pneumonia اماس هر دو شش
inturgescence اماس
dilation اماس
tumidity اماس
myelitis اماس
tuberosity اماس
swellings اماس
swelling اماس
lymphangitis اماس
neuritis پی اماس
intumescence اماس
edema اماس
encephalitis اماس مخ
tumescence اماس
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
enteritis اماس روده
retinitis اماس شبکیه
dactylitis اماس انگشت
splenitis اماس اسپرز
cutitis اماس زیرپوست
intumescent اماس کننده
scleritis اماس صلبیه
enchondroma اماس غضروفی
iritis اماس عنبیه
salpingitis اماس شیپور
dermatosis اماس پوست
faucitis اماس گلو
osteitis اماس استخوان
orchitis اماس خایه
dermatitis اماس پوست
ileitis اماس ایلئون
ophthalmitis اماس چشم
odontitis اماس دندان
intumesce اماس کردن
nephritis اماس گرده
intumescent اماس کرده
nasitis اماس بینی
myositis اماس ماهیچه
keratitis اماس قرنیه
metritis اماس زهدان
otitis اماس گوش
hysteritis اماس زهدان
quinsy اماس چرکدارلوزتین
fibroma اماس لیفی
gastritis اماس معده
pyelitis اماس لگن چه
inoma اماس لیفی
hepatitis اماس کبدی
fretty اماس کرده
podarthritis اماس بندهای پا
phlogosis اماس برونی
garget اماس پستان
glandular swelling اماس غدد
gnathitis اماس گونه
hydrocile اماس خایه
lentitis اماس جلیدیه
crystallitis اماس جلیدیه
tonsillitis اماس لوزه
turgescent اماس کننده
conjunctivitis اماس ملتحمه
carcinoma اماس سرطانی
swelled اماس کردن
huff اماس کردن
colitis اماس قولون
bunchout اماس کردن
brainfever اماس مغز
swells اماس کردن
palpebritis اماس پلک
turgescence اماس بادکردگی
cystitis اماس مثانه
tracheitis اماس نای
bronchitis اماس نایژه
ague cake اماس اسپرزازنوبه
swollen اماس کرده
turgid اماس دار
arteritis اماس شریان
colpitis اماس مهبل
blepharitis اماس پلک
arthritis اماس مفصل
tumefactive اماس دار
swell اماس کردن
tumid اماس کرده
pulmonic داروی شش
febrifnge داروی تب بر
antipyretic داروی تب بر
antifebrine داروی تب بر
pyretic داروی تب بر
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
lymphadenitis اماس غدد لفناوی
pleurisy اماس شامه ریه
mastoditis اماس زائده پستانی
paranephritis اماس بافتهای گرداگردگرده
iritic دچار اماس عنبیه
hyalitis اماس رطوبت شیشهای
mastitis اماس غدههای پستان
parotiditis اماس غده بناگوشی
housemaid's knee اماس کاسه زانو
arthritic مبتلا به اماس مفصل
acromastitis اماس نوک پستان
diaphragmatitis اماس حجاب حاجز
mesenteritis اماس روده بند
tumescent اماس کرده اماسیده
endo arterities اماس درونی شریان
iritic وابسته به اماس عنبیه
myomatous وابسته به اماس ماهیچه
myocarditis اماس ماهیچه قلب
pericarditis اماس ابشامه قلب
ileitis اماس روده دراز
oophoritis اماس تخم دان
ophthalmia اماس چشم رمد
moon blind دچار اماس نوبتی
laminitis اماس لایههای حساس
gnathitis اماس ارواره بالا
his eyes were inflammed چشمهایش اماس کرد
bursitis اماس کیسههای مفصلی
endocarditis اماس غشاء درونی دل
scrotitis اماس کیسه خایه
enostosis اماس درونی استخوان
endometritis اماس درونی زهدان
sylosis اماس پلک وسفتی
duodenitis اماس روده اثناعشر
vaginitis اماس یا ورم مهبل
fibro chondritis اماس غضروف لیفی
gastro enteritis اماس معده وروده
diaphragmitis اماس حجاب حاجز
deliescence تحلیل ناگهانی اماس
phlegmasia alba dolens اماس سیاهرگهای نفاسی
sedatives داروی مسکن
depilatory داروی ازاله مو
ataractic داروی مسکن
patent medicines داروی اختصاصی
anodyne داروی دردزا
ataraxic داروی مسکن
sedative داروی مسکن
bute داروی ضد درد
jalap داروی مسهل
carminative داروی ضد نفخ
cholagogue داروی زرداب کش
liverwort داروی جگر
digestant داروی گوارنده
corrobrant داروی نیروبخش
patent medicine داروی اختصاصی
eye wash داروی چشم
allheal داروی هر درد
galactopoietic داروی شیرزا
galenical داروی گیاهی
all heal داروی هردرد
drug داروی مخدر
drugged داروی مخدر
wormseed داروی ضد کرم
haematogen داروی خون زا
gossypium داروی فشار
drugging داروی مخدر
eyewash داروی چشم
anesthetic داروی بیهوشی
anesthetic داروی بیحسی
anticonvulsive داروی ضد تشنج
patent medicine داروی اسپسیالیته
aperient داروی ملین
patent medicines داروی اسپسیالیته
cephalalgic داروی سردرد
antiparalytic داروی ضدفلج
antimanic ru داروی ضد شیدایی
antihistamine داروی ضد هیستامین
antidepressive داروی ضد افسردگی
antidepressant داروی ضد افسردگی
drugs داروی مخدر
stimulant drug داروی محرک
relaxant داروی بیحالی
psychedelic داروی توهم زا
pep pill داروی انگیزان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com