English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
Other Matches
resolutive دارو یا عامل گدازنده
dose rate نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
rodential جونده
masticator جونده
gnawing جونده
gnawer جونده
rodents جانور جونده
rodent جانور جونده
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
lagomorph پستانداران جونده دارای دوردیف دندان
lagomorphous وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
lagomorpha پستانداران جونده دارای دوردیف دندان
lagomorphic وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
gopher لاک پشت نقب زن نوعی جونده نقب زن امریکایی
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
enticing کشنده
deadly کشنده
death ful کشنده
tracker کشنده
alluring کشنده
trackers کشنده
tensioner کشنده
suicidal کشنده
murderous کشنده
puller کشنده
killers کشنده
attractive کشنده
killer کشنده
lethiferous کشنده
murderers کشنده
murderer کشنده
deadlier کشنده
perishing کشنده
deadliest کشنده
pestilent کشنده
inviting کشنده
tractive کشنده
delineator کشنده
assassinator کشنده
prepossessing کشنده
deathy کشنده
drainer اب کشنده
tensor کشنده
sorbent کشنده
lethal کشنده
mortal کشنده
mortals کشنده
pernicious کشنده
inhalant بو کشنده
fatal کشنده
plotters کشنده
plotter کشنده
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
nonlethal غیر کشنده
killing کشنده دلربا
ovicidal کشنده تخم
tractive effort نیروی کشنده
death blow ضربت کشنده
mortally بطور کشنده
killer whales وال کشنده
killer whale وال کشنده
pestilently بطور کشنده
killings کشنده دلربا
dragman میکشد کشنده
lancinating تیر کشنده
herbicidal کشنده گیاهان
inhaul به داخل کشنده
howling زوزه کشنده
introversive بدرون کشنده
introvertive بدرون کشنده
it is mortal to him کشنده اوست
howling جیغ کشنده
drawers کشنده برات یا چک
hauling part قسمت کشنده
drum plotter کشنده طبله
stertorous خرناس کشنده
lethality کشنده بودن
fungicidal کشنده قارچ
drawer کشنده برات یا چک
lethal وابسته به مرگ کشنده
pesticides کشنده حشره موذی
ejector پوکه کش بیرون کشنده
pesticide کشنده حشره موذی
invitingly بطور جالب یا کشنده
adducent بداخل کشنده مقرب
downhaul طناب پایین کشنده
disinfestant ماده کشنده حشرات
median lethal dose دوز متوسط کشنده
dead ground اتصال به زمین کشنده
attractively بطور کشنده یا جاذب
nitrogen mustard گاز کشنده خردل
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
biocid قاطع حیات کشنده حشرات
boat falls طناب بالا کشنده قایق
adductive استشهادی بسوی محور کشنده
electron withdrawing substituent گروه استخلافی الکترون کشنده
slaughterous مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
raymond hook قلاب بالا کشنده قایق
to cach one's death دچار سرماخوردگی کشنده شدن
faunology جانوران
cures دارو
remedy دارو
medics دارو
pills حب دارو
drugs دارو
drugging دارو
drugged دارو
drug دارو
materia medica دارو
medication دارو
medications دارو
pharmaceutical دارو
medicament دارو
pharmaceuticals دارو
medicines دارو
medicine دارو
medicaments دارو
medicinally با دارو
natural philosophy دارو
puisne judge دارو جز
remedying دارو
cure دارو
cured دارو
pharmaceutic دارو
pill حب دارو
remedies دارو
remedied دارو
caricaturists کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
caricaturist کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
faunistic وابسته به جانوران
animal kingdom جهان جانوران
arachnida جانوران عنکبوتی
kit بچه جانوران
kits بچه جانوران
vermin جانوران موذی
acephali جانوران بیسر
zoodvnamics فیزیولوژی جانوران
halobiont جانوران اب شور
menagerie نمایشگاه جانوران
menageries نمایشگاه جانوران
bimana جانوران دودست
faunae مربوط به جانوران
herbivora جانوران علفخوار
animals kingdom جهان جانوران
lights ریه جانوران
implacentalia جانوران بی جفت
invertebrata جانوران بی مهره
zooplankton جانوران شناور
animalist پیکرنمای جانوران
animality زندگی جانوران
faunis الهه جانوران
dosages یک خوراک دارو
calomel کرم دارو
hyssop اشنان دارو
dosage یک خوراک دارو
alkahest نوش دارو
philter مهر دارو
pouch kit جعبه دارو
philtre مهر دارو
pouch kit جای دارو
chemic دارو فروش
dosed یک خوراک دارو
doses مقدار دارو
lungwort سینه دارو
male fern کیل دارو
withdrawal ترک دارو
withdrawals ترک دارو
dosing یک خوراک دارو
dosing مقدار دارو
substance withdrawal ترک دارو
doses یک خوراک دارو
dosed مقدار دارو
troche قرص دارو
muller دارو ساز
cure all نوش دارو
dose یک خوراک دارو
dose مقدار دارو
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
king of beasts پادشان جانوران :شیر
zootaxy طبقه بندی جانوران
oestrum شهوت ومستی جانوران
claw سرپنجه جانوران ناخن
instinct هوش طبیعی جانوران
instincts هوش طبیعی جانوران
wild beasts جانوران وحشی وحوش
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com