English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (33 milliseconds)
English Persian
fictionalised داستان سرایی کردن
fictionalises داستان سرایی کردن
fictionalising داستان سرایی کردن
fictionalize داستان سرایی کردن
fictionalized داستان سرایی کردن
fictionalizes داستان سرایی کردن
fictionalizing داستان سرایی کردن
fictionize داستان سرایی کردن
Search result with all words
narrate داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
Other Matches
keenest نوحه سرایی کردن
sonneteer غزل سرایی کردن
sonnetize نغمه سرایی کردن
sonnetize غزل سرایی کردن
keen نوحه سرایی کردن
rant سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting سرزنش کردن یاوه سرایی
chorusing هم سرایی کردن دسته خوانندگان
choruses هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorus هم سرایی کردن دسته خوانندگان
rants سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten سرزنش کردن یاوه سرایی
chorused هم سرایی کردن دسته خوانندگان
ranted لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rant لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranten لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
drooled افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drools افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drooling افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drool افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
this story is improbable این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
lyrism غزل سرایی
elegize مرثیه سرایی
carols نغمه سرایی
poetry چامه سرایی
lyricism غزل سرایی
dirges نوحه سرایی
dirge نوحه سرایی
carol نغمه سرایی
eulogium مدح مدیحه سرایی
jeremiad نوحه سرایی سوگنامه
elocution حس تقریر سخن سرایی
fable داستان
fables داستان
conte داستان
apologue داستان
anecdotage داستان
tale داستان
tales داستان
novella داستان
story داستان
marchen داستان
narratives داستان داستانسرایی
narrators گوینده داستان
narrator گوینده داستان
whodunit داستان پلیسی
storytellers داستان سرا
novels کتاب داستان
novel کتاب داستان
epitasis حداعلای داستان
storyteller داستان سرا
novelet داستان کوتاه
underplot داستان فرعی
flashback بازگوی داستان
flashbacks بازگوی داستان
narration داستان داستانسرایی
hero پهلوان داستان
novelette داستان کوتاه
heroes پهلوان داستان
fairy tales داستان جن و پری
catastrophes عاقبت داستان
fairy tale داستان جن و پری
hermitically هلوان داستان
catastrophe عاقبت داستان
short stories داستان کوتاه
in a narrative style بسبک داستان
short story داستان کوتاه
novelettes داستان کوتاه
fictionist داستان نویس
narrative داستان داستانسرایی
episodes داستان فرعی
fiction داستان اختراع
conte داستان کوتاه
fictions داستان اختراع
an interesting story داستان با مزه
parables داستان اخلاقی
parable داستان اخلاقی
storybook کتاب داستان
storybook داستان نامه
decameron داستان نامه
episode داستان فرعی
to invent stories داستان ساختن
whodunnits داستان پلیسی
to spin yarns داستان ساختن
an iliad of woes داستان بدبختبی
make-up داستان ساختگی
whodunits داستان پلیسی
fictionalized بصورت داستان دراوردن
That's not so! داستان اینطوری نیست!
sob story داستان گریه اور
fictionalising بصورت داستان دراوردن
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
fictionalize بصورت داستان دراوردن
fictionalizes بصورت داستان دراوردن
sob stories داستان گریه اور
catastrophical مربوط به عاقبت داستان
fairy tale داستان باور نکردنی
novelistic وابسته به داستان و رمان
story اشکوب داستان گفتن
fairy tales داستان باور نکردنی
sob story <idiom> داستان اشک آور
fictionalised بصورت داستان دراوردن
fictionalizing بصورت داستان دراوردن
novelize بشکل داستان در اوردن
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
story بصورت داستان در اوردن
personages شخصیت بازیگران داستان
story recall test ازمون یاداوری داستان
science fiction داستان تخیلی علمی
donnee موضوع داستان یا درام
invention of a false story جعل داستان دروغی
fictionize بصورت داستان دراوردن
ruise شایعات داستان ساختگی
serialist داستان نویس سریال
personage شخصیت بازیگران داستان
fictionalises بصورت داستان دراوردن
lay تخم گذاردن داستان منظوم
heroines زنی که قهرمان داستان باشد
tracts داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
iliad داستان حماسی منسوب به هومر
lays تخم گذاردن داستان منظوم
heroically زنی که قهرمان داستان باشد
cartoons تصویر مضحک داستان مصور
cartoon تصویر مضحک داستان مصور
to be back to square one <idiom> دوباره به اول داستان رسیدن
The scene of the nover is laid in scotland. صحنه داستان دراسکاتلند است
tract داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
heroine زنی که قهرمان داستان باشد
What's behind all this? معنی این داستان چه است؟
make up ساختمان یاحالت داستان ساختگی
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
yarns الیاف داستان افسانه امیز
romances کتاب رمان داستان عاشقانه
yarn الیاف داستان افسانه امیز
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
romance کتاب رمان داستان عاشقانه
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
characters شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
Her sad story moved us to tears. داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
cycled سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycles سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
The whole story was faked up . تمام داستان قلابی وساختگه بود
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
cock and bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories داستان جعلی برای تعریف ازخود
folktale افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
That story is as old as the hills. داستان خیلی طول و دراز است.
cock-and-bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
The moral point of this story is that… مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
subplot داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
rhapsody اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsodies اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
sikt قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
roman a clef داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
agamemnon اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
the story is probale این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
romanticizes بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizing بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticising بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticised بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
Once upon a time . یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
graustark سر زمین خیالی داستان خیالی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com