English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
Other Matches
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
parlour boarder شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
round-the-clock شبانه روزی
quotidian شبانه روزی
circadian شبانه روزی
hostels شبانه روزی
hostel شبانه روزی
hostelry شبانه روزی
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
boarder شاگرد شبانه روزی
circadian rythm ریتم شبانه روزی
boarding schools اموزشگاه شبانه روزی
hosteler مقیم شبانه روزی
boarders شاگرد شبانه روزی
boarding مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
youth hostels شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
it occurs twice a day روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
night vision دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
haute ecole دبیرستان
school دبیرستان
high school دبیرستان
schools دبیرستان
secondary schools دبیرستان
secondary school دبیرستان
high schools دبیرستان
middle schools دبیرستان
middle school دبیرستان
secondery school دبیرستان
some day یک روزی
some day روزی
once upon a time روزی
per day روزی
duily bread روزی
some time or other یک روزی
someday روزی
daily bread روزی
some d. یک روزی
per diem روزی
lycee دبیرستان فرانسوی
junior high school دبیرستان مقدماتی
gym زورخانه دبیرستان
gymnasium زورخانه دبیرستان
gymnasiums زورخانه دبیرستان
on a given day در روزی معین
one spoonful a day روزی یک قاشق
semidiurnal کشندنیم روزی
perdiem بقرار روزی
a few days چند روزی
principal رئیس دانشکده یا دبیرستان
technical school هنرستان دبیرستان فنی
professor معلم دبیرستان یا دانشکده
junior schools دوره اول دبیرستان
professors معلم دبیرستان یا دانشکده
junior school دوره اول دبیرستان
principals رئیس دانشکده یا دبیرستان
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
since the outbreak of the war از روزی که جنگ در گرفت
hand to mouth محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth محتاج گنجشک روزی
semidiurnal جذر و مد نیم روزی
two table spoonful a day روزی دو قاشق سوپخوری
de die in diem از روزی به روز دیگر
it a day روزی یک فنجان چای خوری
drizzly day روزی که باران سیرمی بارد
I will be staying a few days من میخواهم چند روزی بمانم.
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
junior دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
proms مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prom مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
juniors دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
nightly شبانه
nocturnal شبانه
nocturnally شبانه
upper class وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
If things changer one day then … اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
cracksman دزد شبانه
vespertinal شبانه عشایی
burglarizing شبانه دزدیدن
burglarizes شبانه دزدیدن
burglarized شبانه دزدیدن
burglarize شبانه دزدیدن
vespertine مربوط به شب شبانه
d. and night شبانه روز
nocturnal نمایش شبانه
nightlife تفریحات شبانه
he went by night شبانه رفت
night and day شبانه روز
night landing فرود شبانه
night school اموزشگاه شبانه
overnight در مدت یک شب شبانه
moonshiner قاچاقچی شبانه
night interception کمین شبانه
night schools اموزشگاه شبانه
night order دستورات شبانه
nighttide جزر و مد شبانه
night interception رهگیری شبانه
pavor nocturnus وحشت شبانه
night order دستور شبانه
nocturnal prayer نماز شبانه
night operations عملیات شبانه
They dont recognize your high-school diploma here. دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
non matriculated دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
upperclassman کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
red letter day <idiom> روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
nocturn سحر خوانی شبانه
night interception استراق سمع شبانه
floorshow نمایش باشگاههای شبانه
battle lights چراغ خاموشی شبانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
night شب هنگام برنامه شبانه
nightlife شرکت در تفریحات شبانه
schoolwork تکلیف شبانه دانشجو
nights شب هنگام برنامه شبانه
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
first post شیپور خبر شبانه
moonlight fliting اسباب کشی شبانه
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
rushee دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
witch moth پروانه بید شبانه شب پره
se'nnight یکهفته هفت شبانه روز
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
sennight یکهفته هفت شبانه روز
friars lantern روشنایی شبانه بر روی باطلاق
whippoorwill مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
academies مدرسه
academy مدرسه
school mate هم مدرسه
schoolmate هم مدرسه
school age سن مدرسه
school مدرسه
schools مدرسه
schoolmates هم مدرسه
school fellow هم مدرسه
honky tonk محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
starlight scope دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
night clothes لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
satchel کیف مدرسه
satchels کیف مدرسه
schoolyard حیاط مدرسه
janitors راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors فراش مدرسه
janitor راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitor فراش مدرسه
schoolyard محوطهی مدرسه
schoolyards محوطهی مدرسه
schoolyards حیاط مدرسه
schoolwork درس مدرسه
private school مدرسه ملی
head master مدیر مدرسه
trade schools مدرسه حرفهای
schooling مدرسه رفتن
schools تحصیل در مدرسه
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
truancy مدرسه گریزی
school تحصیل در مدرسه
private schools مدرسه ملی
schoolteachers معلم مدرسه
grade school مدرسه ابتدایی
summer schools مدرسه تابستانی
schoolma'am مدیره مدرسه
schoolmarm مدیره مدرسه
secondery school مدرسه متوسطه
technical school مدرسه فنی
grammar schools مدرسه ابتدایی
senior high school مدرسه متوسطه
trade school مدرسه حرفهای
grammar school مدرسه ابتدایی
school truancy مدرسه گریزی
school phobia مدرسه هراسی
preliminary school مدرسه ابتدائی
schoolgirl دختر مدرسه
prep مدرسه مقدماتی
schoolgirls دختر مدرسه
unschooled مدرسه نرفته
schoolteacher معلم مدرسه
school counselor مشاور مدرسه
school shooting تیراندازی در مدرسه
summer school مدرسه تابستانی
philosophy of the lyceum فلسفه مدرسه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com