English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
townswoman دختر شهری فاحشه
Other Matches
wench فاحشه دختر بازی کردن
wenches فاحشه دختر بازی کردن
interwed در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
slut دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts دختر بی شرم دختر پیشخدمت
whores فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
whore فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
ribald فاحشه
hetaira فاحشه
molls فاحشه
moll فاحشه
geishas فاحشه
cockatrice فاحشه
hetaera فاحشه
lighto'love فاحشه
madem فاحشه
mademe فاحشه
whores فاحشه
whore فاحشه
fancy woman فاحشه
nightwalker فاحشه
geisha فاحشه
grass widow فاحشه
courtezan فاحشه
prostitutes فاحشه
drab فاحشه
drabber فاحشه
drabbest فاحشه
callet فاحشه
loon فاحشه
prostitute فاحشه
courtesan فاحشه
courtesans فاحشه
harlot فاحشه
harlots فاحشه
besom فاحشه
scarlet woman فاحشه
quean فاحشه
trull فاحشه
rakehelly فاحشه
tramps فاحشه
strumpet فاحشه
streetwalker فاحشه
tramped فاحشه
tramp فاحشه
rakehell فاحشه
citizen شهری
urban <adj.> <noun> شهری
townspeople شهری
twonsman شهری
civic شهری
civil شهری
city slicker شهری
municipal شهری
townee شهری
towny شهری
oppidan شهری
citizens شهری
burgess شهری
townswoman زن شهری
bordel فاحشه خانه
call house فاحشه خانه
call girls فاحشه تلفنی
bawdy house فاحشه خانه
prostitutes فاحشه شدن
meretricious وابسته به فاحشه
prostitute فاحشه شدن
meretricious فاحشه وار
to go to the streets فاحشه شدن
disorderly house فاحشه خانه
whorehouse فاحشه خانه
brothels فاحشه خانه
brothel فاحشه خانه
hackney فعله فاحشه
hackster جنده فاحشه
harridan فاحشه از کارافتاده
slattern فاحشه وار
house of ill repute فاحشه خانه
stallions معشوقه فاحشه
stallion معشوقه فاحشه
bordello [American E] فاحشه خانه
meretriciously فاحشه وار
whoreson فرزند فاحشه
magdalen فاحشه تائب
lupanar فاحشه خانه
fancy man جنده فاحشه
whoredom فاحشه بازی
call girl فاحشه تلفنی
John [American E] [prostitute's client] مشتری [فاحشه ای]
whoremaster فاحشه باز
fancy women جنده فاحشه
fancy men جنده فاحشه
people تن [جمعیت شهری]
citify شهری کردن
place میدان شهری
extra-mural فرا شهری
tramcar واگن شهری
urbanised شهری کردن
urbanises شهری کردن
urbanising شهری کردن
urbanize شهری کردن
urbanized شهری کردن
urbanizes شهری کردن
urbanizing شهری کردن
locals مکانی شهری
urbanization شهری سازی
local مکانی شهری
phiadelphian شهری ازامریکا
places میدان شهری
civil خدمات شهری
streetcar تراموای شهری
urban rug قالی شهری
urban servitudes خدمات شهری
metropolitan مادر شهری
townsfolk مردم شهری
suburban برون شهری
town houses خانه شهری
town house خانه شهری
urban renewal توسعه شهری
placing میدان شهری
town meeting انجمن شهری
streetcars تراموای شهری
urban population جمعیت شهری
interurban داخل شهری
urban renewal احیای شهری
whoremonger جاکش فاحشه باز
pot boy پادو فاحشه خانه
magdalen or lene فاحشه توبه کرده
fornicated : فاحشه بازی کردن
nagged فاحشه عیبجویی کردن
nag فاحشه عیبجویی کردن
nags فاحشه عیبجویی کردن
fornicate : فاحشه بازی کردن
pugs ادم محبوب فاحشه
fornicates : فاحشه بازی کردن
fornicating : فاحشه بازی کردن
pug ادم محبوب فاحشه
to patrol a town شهری را گشت زدن
intercity train قطار بین شهری
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
drop letter نامه پست شهری
street car راه اهن شهری
sienna نام شهری در ایتالیا
civil defense پدافند ازمناطق شهری
trolley car واگن برقی شهری
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
trolleybus واگن برقی شهری
ley den نام شهری در هلند
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
liverpudlian اهل لیورپول شهری ازانگلیس
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
inverness اینورس نام شهری دراسکاتلند
Coventry نام شهری است درانگلستان
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
intercity train قطار بین شهری با توقف
urban مربوط به شهر مراکز شهری
county borouh شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
laodicean شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
urbiculture مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
streetwise ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
derbies نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
daughters دختر
daughter دختر
wenches دختر
granddaughter دختر دختر
granddaughters دختر دختر
quean دختر
sissified دختر
maid دختر
phoebe دختر گا
maids دختر
wench دختر
lass دختر
lasses دختر
girly دختر
she ان دختر یا زن
girl دختر
daughtren دختر
fille دختر
girlie دختر
grand daughter دختر دختر
girls دختر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com