English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
therewith دران هنگام بدانوسیله
Other Matches
then انگاه دران هنگام
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
wherethrough که بدانوسیله
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
therein دران
slideway راهی که دران سر
thereabout دران حدود
therabout دران حدود
offing دران نزدیکی ها
it is not subject to review دران روا نیست
nautch که دران رقاص میرقصند
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
polytony ایجادچند لحن دران واحد
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
at night شب هنگام
at nightfall شب هنگام
at the same moment در آن هنگام
during هنگام
at dark هنگام شب
time هنگام
timed هنگام
nightfall شب هنگام
times هنگام
gamut هنگام
seasoned هنگام
oestrum هنگام
night season هنگام شب
nighttide شب هنگام
moments هنگام
moment هنگام
terming هنگام
night tide هنگام شب
night time هنگام شب
season هنگام
night season شب هنگام
night-time هنگام شب
term هنگام
termed هنگام
seasons هنگام
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
on seeing him هنگام دیدن او
playtime هنگام بازی
meal time هنگام غذاخوری
dusk هنگام غروب
compile time هنگام همگردانی
on occasion هنگام لزوم
hard times هنگام تنگدستی
execution time هنگام اجرا
binding time هنگام انقیاد
inprocess هنگام کار
hexachord هنگام شش بردهای
at one's leisure هنگام فراغت
here's to you هنگام نوشیدن
at noon هنگام فهر
at mess هنگام خوردن
spring time هنگام بهار
in case of emergency هنگام اضطرار
summertime هنگام تابستان
updated به هنگام دراوردن
updates به هنگام دراوردن
translate time هنگام ترجمه
teatime هنگام چای
in درفرف هنگام
wintertime هنگام زمستان
in- درفرف هنگام
when entering هنگام ورود
on arrival هنگام ورود
daytime هنگام روز
to die in harness هنگام کار
update به هنگام دراوردن
daytide هنگام روز
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
chevy فریاد هنگام شکار
d. wish خواهش هنگام مردن
landing weight وزن با هنگام تخلیه
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
when it came to a push چون هنگام کوشش
ortive وابسته به هنگام طلوع
hard-bitten سخت هنگام جنگ
parthian glance نگاه هنگام جدایی
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
batfowl هنگام شب مرغ را شکارکردن
night شب هنگام برنامه شبانه
nights شب هنگام برنامه شبانه
to brush over هنگام عبورپوز زدن
in the case of traffic jam [congestion] هنگام راهبندان سنگین
nooning هنگام فهر ناهار
it puckered up in sewing هنگام دوختن جمع شد
red handed هنگام ارتکاب جنایت
dewfall هنگام ریزش شبنم
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
isocratic دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
milter ماهی نر هنگام تخم ریزی
smack ضربه محکم در هنگام ابشار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com