Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
vagabond
دربدر خانه بدوش
vagabonds
دربدر خانه بدوش
Other Matches
landlouper
خانه بدوش
tramps
خانه بدوش
tramped
خانه بدوش
tramp
خانه بدوش
landloper
خانه بدوش
caird
ادم خانه بدوش
rangers
ولگرد خانه بدوش
ranger
ولگرد خانه بدوش
nomadically
بطور خانه بدوش
gangrel
اواره خانه بدوش
rover
ولگرد خانه بدوش
nomads
خانه بدوش صحرانشین
nomad
خانه بدوش صحرانشین
Bushmen
خانه بدوش درافریقای جنوبی
Bushman
خانه بدوش درافریقای جنوبی
vagabondish
دربدر
outcast
دربدر
outcasts
دربدر
unsheltered
<adj.>
دربدر
homeless
دربدر
homelessness
دربدر
mendiant
درویش دربدر
planetary life
زندگی دربدر
mendicant
درویش دربدر
to be
[left]
stranded
دربدر شدن
gadabout
اواره دربدر
vagrant
دربدر اوباش
vagrants
دربدر اوباش
I was looking for you every where .
دربدر عقبت می گشتم
waif
بچه بی صاحب ادم دربدر
carried
بدوش گرفتن
carries
بدوش گرفتن
carry
بدوش گرفتن
carrying
بدوش گرفتن
horse
بدوش کشیدن
shoulder to shoulder
دوش بدوش
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
shuffle off
بدوش دیگری گذاردن
to saddle any one with a task
کاری را بدوش کسی گذاشتن
bird of passage
شخص مهاجر وخانه بدوش
to shuffle off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
To be stranded.
دربدر شدن ( سرگردان شدن )
honey comb
خانه خانه کردن
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
pigeon-holes
خانه
door-to-door
خانه به خانه
door to door
خانه به خانه
roommates
هم خانه
roommate
هم خانه
housing
خانه ها
shack
خانه
honeycombs
خانه خانه
domiciles
خانه
lodged
خانه
shacks
خانه
pigeon hole
خانه
lodges
خانه
pigeon-hole
خانه
lodge
خانه
honeycomb
خانه خانه
cellular
خانه خانه
checkered
خانه خانه
pieds-a-terre
خانه
pied-a-terre
خانه
within doors
در خانه
her house
خانه اش
her house
خانه ان زن
houseless
بی خانه
alveolate
خانه خانه
i was under his roof
در خانه
tersellated
خانه خانه
lar
خانه
materfamilias
زن خانه
lares
خانه
houseroom
جا در خانه
dwelling
خانه
dwellings
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
double-fronted
خانه دو در
cellulated
خانه خانه
cloisonne
خانه خانه
furnace house
خانه
quarterage
خانه
domicile
خانه
sockets
خانه
rooms
خانه
house
خانه
room
خانه
cells
خانه
homes
خانه
cell
خانه
housed
خانه
houses
خانه
home
خانه
socket
خانه
disorderly house
خانه بدنام
dacha
خانه ییلاقی
disorderly house
فاحشه خانه
coffee house
قهوه خانه
coach house
درشکه خانه
coffee room
خوارک خانه
coffee shop
قهوه خانه
dishouse
بی خانه کردن
coffeehouse
قهوه خانه
convalescent home
نقاهت خانه
socket
[سرپیچ خانه]
Outside the house.
بیرون از خانه
custom house
گمرک خانه
delivery to the home
تحویل در خانه
domatophobia
خانه هراسی
domicil
مقر خانه
domiciliate
خانه مسکن
thrifty
خانه دار
fuse block
خانه فیوز
gambling house
قمار خانه
gaming house
قمار خانه
housework
کار خانه
goodwife
کدبانوی خانه
grummet
شاگرد خانه
houseroom
اتاق خانه
gynaeceum
خانه اندرونی
loony bin
دیوانه خانه
freemasons hall
فراموش خانه
door lock
کلید خانه
reading room
قرائت خانه
dwelling construction
خانه سازی
dwelling house
خانه مسکونی
earth house
خانه زیرزمینی
reading rooms
قرائت خانه
sockets
سرپیچ خانه
loony bins
دیوانه خانه
frater
سفره خانه
houseproud
دلخوش به خانه
coach house
کالسکه خانه
schoolhouse
خانه مدیراموزشگاه
department
وزارت خانه
departments
وزارت خانه
powerhouses
موتور خانه
powerhouse
موتور خانه
teahouse
چای خانه
active cell
خانه کاری
housecoats
لباس خانه
alveolus
شش خانه حبابچه
builders
خانه ساز
schoolhouses
خانه مدیراموزشگاه
almshouse
یتیم خانه
canteen
سفره خانه
canteens
سفره خانه
observatories
رصد خانه
observatory
رصد خانه
menage
خانه داری
builder
خانه ساز
armory
اسلحه خانه
quarters
محل خانه ها
cabana
خانه کوچک
serf
خانه زاد
camera obscura
تاریک خانه
caserne
سرباز خانه
morgues
مرده خانه
chancery
دفتر خانه
chequer
خانه شطرنج
chop house
خوراک خانه
butler pantry
ابدار خانه
The house burned down .
خانه سوخت
baby house
عروسک خانه
housecoat
لباس خانه
bawdy house
جنده خانه
bawdy house
فاحشه خانه
bindery
صحاف خانه
serfs
خانه زاد
bookbindery
صحاف خانه
bordel
فاحشه خانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com