English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
gradation درجه تدریج
gradations درجه تدریج
Other Matches
graduality تدریج
gradation تدریج
gradations تدریج
quantization تدریج
gradualness تدریج
quantization noise اختلال تدریج
gradualism رعایت اصول تدریج
to phase out something به تدریج موقوف کردن چیزی
to phase out their activities فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
morphing جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
high-class درجه یک
ranked درجه
degrees درجه
equally <adv.> به یک درجه
copacetic درجه یک
just as well <adv.> به یک درجه
second rate درجه دو
grade درجه
rate درجه
copesetic درجه یک
clinical thermometer درجه
mark درجه
rank درجه
echelon درجه
echelons درجه
gauge درجه
gauged درجه
gauges درجه
marks درجه
top درجه یک
classy درجه یک
chinical t. درجه
ranks درجه
top-notch درجه یک
topnotch درجه یک
tophole درجه یک
top hole درجه یک
elevation درجه
elevations درجه
aquastat درجه
scale درجه
kyu درجه
gauge=gage درجه
gauge glass درجه اب
nobby درجه یک
pitch درجه
pitches درجه
gage=gauge درجه
gage درجه
second class درجه 2
number one درجه یک
low grade کم درجه
proportion درجه
proportions درجه
lengths درجه
length درجه
slap-up درجه یک
third rate درجه سه
third-rate درجه سه
run of the mine بی درجه
second class درجه دو
first class درجه یک
scalage درجه
title درجه
second-rate درجه دو
first string درجه یک
degree درجه
grades درجه
rates درجه
titles درجه
supremely با علی درجه
thirty degree cut برش 03 درجه
stages درجه مرحله
puny درجه پست
doctorate درجه دکتری
third-rate درجه سوم
to take one's d. درجه گرفتن
inferior درجه دوم
third rate درجه سوم
inferiors درجه دوم
tiptop درجه اعلی
tip top بالاترین درجه
tiptop بالاترین درجه
stage درجه مرحله
consistency درجه غلظت
ninths درنهمین درجه
grading درجه بندی
shadings درجه رنگ
shades درجه رنگ
shade درجه رنگ
graduation درجه گرفتن
graduation درجه بندی
berated خلع درجه
void ratio درجه تخلخل
honorary درجه افتخاری
viscosity درجه غلیظی
doctorates درجه دکتری
comparatives درجه تفضیلی
trial elevation درجه ازمایشی
fluidity درجه سفتی
whither بکدام درجه
clumps درجه سردوشی
clumping درجه سردوشی
comparative درجه تفضیلی
ninth درنهمین درجه
berating خلع درجه
berate خلع درجه
clumped درجه سردوشی
berates خلع درجه
clump درجه سردوشی
largely تا درجه زیادی
stair مرتبه درجه
third rater درجه سوم
degree opulence درجه توانگری
first class brick اجر درجه یک
first rate درجه اول
first rate نخستین درجه
first water درجه اول
secondary carbon کربن 2 درجه
fuel grade درجه سوخت
gaduate درجه دار
secondary amine امین 2 درجه
secondary alcohol الکل 2 درجه
second degree of readiness امادگی درجه دو
gradational به ترتیب درجه
grade of channel درجه کانال
first class درجه اول
velocity درجه تندی
sharp shooter تیرانداز درجه 1
dot pitch درجه نقطه
efficacity درجه تاثیر
eldership ارشدیت درجه
electrical degree درجه الکتریکی
elevating arc قطاع درجه
elevation circle قطاع درجه
elevation scale مقیاس درجه
elevation scale طبلک درجه
elevation stop حد نهایی درجه
secondary road جاده درجه دو
secondary hydrogen هیدروژن 2 درجه
second class دومین درجه
graduator درجه گذار
quadratic equation معادلات درجه دو
measuring glass درجه دار
minimum elevation حداقل درجه
quadratic درجه دوم
primery amine امین 1 درجه
primary carbon کربن 1 درجه
octan rating درجه اکتان
oil guage درجه روغن
primary alcohol الکل 1 درجه
oxidation degree درجه اکسایش
permanent rank درجه دایمی
magna cum laude با درجه عالی
lieutenancy درجه ستوانی
second class درجه دوم
salinity درجه شوری
royal honor درجه سلطنتی
high grade product محصول درجه یک
honor درجه نشان
reversible elbow زانوی 09 درجه
rear sight شکاف درجه
in the highest d. به منتها درجه
to the utmost به منتها درجه
quarternary canal کانال درجه 4
kelvin degree درجه کلوین
penetration point درجه نفوذ
degree of saturation درجه اشباع
third degree of readiness امادگی درجه سه
baccalaureate درجه باشلیه
baccslavreate درجه شوالیه
bar sight شکاف درجه
bar sight ستون درجه
battle sight درجه جنگی
battle sight شکاف درجه
baume degree درجه بومه
tenth rate درجه دهم
brick layer بنای درجه دو
t. far تا این درجه
supply sergeant درجه دارتدارکات
calibration درجه بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com