English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
maximum safe temperature درجه حرارت مجاز حداکثر
Search result with all words
maximum permissible temperature rise حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
Other Matches
maximum temperature درجه حرارت حداکثر
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
temperatures درجه حرارت
temperature درجه حرارت
low temperature درجه حرارت پایین
ambient temperature درجه حرارت محیطی
intermediate temperature درجه حرارت میانی
operating temperature درجه حرارت کار
hyperpyrexia درجه حرارت بالاتر از صد
internal temperature درجه حرارت داخلی
thermostats نافم درجه حرارت
intermediate temperature درجه حرارت متوسط
tempering temperature درجه حرارت بازپخت
ignition temperature درجه حرارت احتراق
critical temperature درجه حرارت بحرانی
temperature درجه حرارت دما
temperatures درجه حرارت دما
final temperature درجه حرارت نهایی
filament temperature درجه حرارت فیلامان
Fahrenheit درجه حرارت فارنهایت
thermostat نافم درجه حرارت
internal temperature rise افزایش درجه حرارت داخلی
magnetic transition temperature درجه حرارت تبدیل مغناطیسی
hypothermal وابسته به تقلیل درجه حرارت
psychrophilic رشدکننده در درجه حرارت کم سرمازی
high temperature alloy الیاژ درجه حرارت بالا
maximum scale value مقدار درجه بندی حداکثر
heat setting ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
temperature gradient تغییر درجه حرارت با زیادشدن عمق اب دریا
pyrometer وسیله سنجش درجه حرارت هوا در بالن
thermostats تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
humiture اندازه گیری درجه حرارت ورطوبت هوا
thermostat تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
cryogenic liquid گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
kelvin درجه حرارت کلوین که برابردرجه سانتیگراد بعلاوه عدد372 است
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
gradient درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
gradients درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
thermocouple وسیله اندازه گیری اختلاف درجه حرارت جفت گرمایی
cable rigging tension chart جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
humid tropics مناطقی از کره زمین که حرارت سردترین ماههای ان از 02 درجه سانتی گرادبیشتر باشد
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
exothermic حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
pyrolysis تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
fervidity حرارت
warmth حرارت
fervidness حرارت
clammy بی حرارت
warm با حرارت
warmest با حرارت
enthrusiasm حرارت
warms با حرارت
ardour حرارت
temperature حرارت
hotness حرارت
ardor حرارت
verve حرارت
vehemence حرارت
warmed با حرارت
mettlesome با حرارت
adust با حرارت
fire حرارت
fired حرارت
pyogenic حرارت زا
temperatures حرارت
heat حرارت
heats حرارت
fires حرارت
peaks حداکثر
peaking حداکثر
peak حداکثر
maximal حداکثر
outsides حداکثر
outside حداکثر
maximum حداکثر
endurance حداکثر
uttermost حداکثر
certified مجاز
rated مجاز
admissibll مجاز
at liberty مجاز
admittable مجاز
licensable مجاز
commissioned مجاز
allowed مجاز
permitted مجاز
tropologic مجاز
authorised مجاز
permissive مجاز
authorized مجاز
licensed مجاز
allowable مجاز
legal مجاز
permissible مجاز
admissible مجاز
metonymy مجاز
authorrized مجاز
lawful مجاز
toluene حد مجاز
central heating حرارت مرکزی
steamiest پر حرارت پر بخار
ardency شور و حرارت
steamier پر حرارت پر بخار
steamy پر حرارت پر بخار
actinometre حرارت سنج
actinometer حرارت سنج
thermometer حرارت سنج
impressment جدیت حرارت
heat absorption جذب حرارت
thermometers حرارت سنج
interchange of heat تبادل حرارت
gradients افت حرارت
gradient افت حرارت
transformation of heat تبادل حرارت
low heat cement سیمان کم حرارت
impetuosity تندی حرارت
fervently از روی حرارت
heats حرارت دادن
heat گرما حرارت
heat حرارت دادن
strenuousness حرارت و اصرار
zeal ذوق حرارت
heat conductor هادی حرارت
initiatives شوق و حرارت
initiative شوق و حرارت
expansion heat حرارت انبساط
thermoregulation تنظیم حرارت
thermophysics فیزیک حرارت
calefactory حرارت بخش
enthalpy حرارت فعال
calorification تولید حرارت
energetically از روی حرارت
heats گرما حرارت
heat drop افت حرارت
calorimeter حرارت سنج
heat transfer انتقال حرارت
heat of hydration حرارت ئیدراسیون
heat expansion انبساط حرارت
heat unit واحد حرارت
heat economy اقتصاد حرارت
ginger تندی حرارت
heat exchange تبادل حرارت
thermotherapy حرارت درمانی
maximum ratings مقدار حداکثر
maximum load بار حداکثر
maximum amplitude دامنه حداکثر
maximum output خروجی حداکثر
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximum performance عملکرد حداکثر
maximum energy انرژی حداکثر
maximum frequency فرکانس حداکثر
maximum slope حداکثر شیب
maximum gain تقویت حداکثر
maximum of intensity حداکثر شدت
maximum profit حداکثر سود
maximum efficiency حداکثر کارائی
maximum price حداکثر بها
maximum capacity فرفیت حداکثر
maximization به حداکثر رسانیدن
maximum current جریان حداکثر
peak current جریان حداکثر
maximum deflection انحراف حداکثر
maximum deviation انحراف حداکثر
maximum demand بار حداکثر
maximal وابسته به حداکثر
maximum density حداکثر تراکم
maximum limited stress تنش حداکثر
maximum detector اشکارساز حداکثر
maximum performance کارایی حداکثر
maximum available powere توان حداکثر
maximum duration زمان حداکثر
maximum power demand مصرف حداکثر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com