English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
have dibs on <idiom> درخط استفاده از چیزی بودن
Other Matches
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
profiteers استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
in range with درخط
serviceableness قابل استفاده بودن
linear target هدفهای درخط
use استفاده از چیزی
use [of something] استفاده [از چیزی]
uses استفاده از چیزی
less than release unit یکان درخط ترابری
draw up <idiom> دست بردن درخط
lateral واقع درخط افقی
laterad واقع درخط افقی
fall out of use <idiom> از چیزی استفاده نکردن
uses روش استفاده از چیزی
use روش استفاده از چیزی
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
rectilinear سیر کننده درخط مستقیم
approval توافق برای استفاده از چیزی
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
disposable چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
lincense or cence مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
supersede گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
direction دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseding گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
supersedes گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseded گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
hankered ارزومند چیزی بودن
side with <idiom> عاشق چیزی بودن
to bein chase anything درتعقیب چیزی بودن
attend درپی چیزی بودن
hanker ارزومند چیزی بودن
to be on the outside در بیرون [چیزی] بودن
to be nutty upon anything شیفته چیزی بودن
to be culpable for something مجرم به چیزی بودن
to agree on something موافق بودن با چیزی
attends درپی چیزی بودن
attending درپی چیزی بودن
take on <idiom> بدنبال چیزی بودن
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
hankers ارزومند چیزی بودن
usher طلیعه چیزی بودن
owns صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal دارای چیزی بودن
to have something دارای چیزی بودن
triple سه برابر چیزی بودن
ushers طلیعه چیزی بودن
sensitivities حساس بودن به چیزی
to have something مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
owned صاحب چیزی بودن
ushered طلیعه چیزی بودن
ushering طلیعه چیزی بودن
to be behind it پشت چیزی بودن
own صاحب چیزی بودن
owning صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal صاحب چیزی بودن
to have something صاحب چیزی بودن
sensitivity حساس بودن به چیزی
tripling سه برابر چیزی بودن
To know something by heart. چیزی را حفظ بودن
stand for علامت چیزی بودن
down on (someone) <idiom> از چیزی عصبانی بودن
triples سه برابر چیزی بودن
tripled سه برابر چیزی بودن
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
resource گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
accessing مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
configured in وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
accesses مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
to rely on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
to be reliant on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be incredulous of anything نسبت به چیزی شکاک بودن
to depend on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to think [of] [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
nibble at در قبول چیزی دودل بودن
to take care of somebody [something] مراقب کسی [چیزی] بودن
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
take care of <idiom> مراقب چیزی یا کسی بودن
To be crazy about someone (something). دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
To care for something . To be involved in something . درقید وبند چیزی بودن
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
beseeched درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
beseech درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
debunk توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to be vigilant about something هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to be mad at somebody [something] از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
labels قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
label قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
ustulation عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
to be tied up in something دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be the obvious thing [for somebody or something] آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
underlie در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
texture mapping 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
dependent غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
feasability study مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
Hamming code سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
published 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publishes 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publish 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
wire روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com