Total search result: 203 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dead ahead |
درست در سینه ناو |
|
|
Search result with all words |
|
dead ahead |
درست درسمت سینه ناو |
dead ahead |
درست سینه |
Other Matches |
|
bow wave |
موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه |
brooches |
گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن |
brooch |
گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن |
OR function |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد |
intersection |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
meets |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
join |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
meet |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
coincidence function |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |
intersections |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند |
joined |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
joins |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد |
and |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |
either or operation |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد |
disjunction |
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند |
assertion |
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود |
unions |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
union |
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود |
conjunctions |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
conjunction |
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود |
false |
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست |
alternation |
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند |
tempered |
درست ساختن درست خمیر کردن |
temper |
درست ساختن درست خمیر کردن |
tempers |
درست ساختن درست خمیر کردن |
judiciousness |
قضاوت درست تشخیص درست |
be the spitting image of someone <idiom> |
درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن] |
end on |
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی |
redbreast |
پرنده سینه سرخ سینه سرخ |
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . |
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد. |
difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
exjunction |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
EXOR |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
differences |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
symmetric difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
busting |
سینه |
chest to chest |
سینه به سینه |
busted |
سینه |
mandrel or dril |
سینه |
heart |
سینه |
bust |
سینه |
busts |
سینه |
ball flower |
گل سینه |
bows |
سینه |
end on |
سینه به سینه |
bowing |
سینه |
bosoms |
سینه |
thorax |
سینه |
bowed |
سینه |
thoraxes |
سینه |
forecastle |
سینه |
thoraces |
سینه |
bosom |
سینه |
bow |
سینه |
breast |
سینه |
breasts |
سینه |
pulmonory |
سل سینه |
white steaming light |
سینه |
hearts |
سینه |
petto |
سینه |
except |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
equality |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
breastplate |
زره سینه |
bullring |
چشمی سینه |
thorax |
قفسه سینه |
targeting |
سینه حریف |
kist |
قفسه سینه |
targeted |
سینه حریف |
napkin |
سینه بند |
thoraxes |
قفسه سینه |
napkins |
سینه بند |
bullring |
حلقه سینه |
forward |
به سمت سینه |
bullrings |
چشمی سینه |
pneumonia |
سینه پهلو |
breastplates |
زره سینه |
bullrings |
حلقه سینه |
forwarded |
به سمت سینه |
targets |
سینه حریف |
target |
سینه حریف |
Union Jack |
پرچم سینه |
underfoot |
زیر سینه |
chests |
قفسه سینه |
crawled |
سینه خیز |
preens |
سنجاق سینه |
line of attack |
سینه شمشیرباز |
chimney breast |
سینه بخاری |
chimney breasts |
سینه بخاری |
rib cage |
قفسه سینه |
rib-cage |
قفسه سینه |
Union Jacks |
پرچم سینه |
preening |
سنجاق سینه |
thoraces |
قفسه سینه |
targetted |
سینه حریف |
targetting |
سینه حریف |
brooch |
سنجاق سینه |
chest |
قفسه سینه |
brooches |
سنجاق سینه |
crawl |
سینه خیز |
crawls |
سینه خیز |
preen |
سنجاق سینه |
preened |
سنجاق سینه |
rib-cages |
قفسه سینه |
chesty |
خوش سینه |
chesty |
سپر سینه |
busty |
خوش سر و سینه |
bustiest |
خوش سر و سینه |
trim forward |
نشست سینه |
thoracic duct |
مجرای سینه |
thoracic cage |
قفسه سینه |
stomacher |
سینه بند |
stertor |
صدای خس خس سینه |
sternalgia |
سینه درد |
sputum |
خلط سینه |
shirt front |
پیش سینه |
scatter pin |
سنجاق سینه |
ratite |
سینه پهن |
quartering wind |
باد سینه |
pulmonitis |
سینه پهلو |
poitrel |
سینه بند |
To beat ones breast. |
سینه زدن |
with folded arms |
دست به سینه |
pneumonic |
سینه پهلویی |
pigeon breast |
سینه کفتری |
crawlingly |
سینه مال |
corslet |
سینه بند |
corslet |
زره سینه |
corselet |
زره سینه |
compass plane |
رنده سینه |
commission pennant |
پرچم سینه |
chest trap |
استوپ سینه |
chemisette |
پیش سینه |
brisket |
سینه انسان |
brisket |
گوشت سینه |
breast plate |
زره سینه |
breast bone |
استخوان سینه |
bowman |
ملوان سینه |
bower anchor |
لنگر سینه |
bow wave |
موج سینه |
decolletage |
سر و سینه راباز |
foresail |
بادبان سینه |
peripeneumony |
سینه پهلو |
pectorla fins |
بالهای سینه |
pectoriloquy |
صدای سینه |
pectoralgia |
سینه درد |
pectoral cross |
صلیب سینه |
on the bow |
درجهت سینه |
nap of the earth |
سینه مال |
lungwort |
سینه دارو |
lumber's line |
خط سینه ناو |
lubber's line |
نشانگر سینه |
heart burninig |
سینه سوز |
heart ache |
سینه سوزی |
head rope |
طناب سینه |
he beat his breast |
او به سینه خودزد |
gasoem |
قفسه سینه |
forward turret |
توپ سینه |
forward spring |
اسپرینگ سینه |
bow grace |
دفرای سینه |
robins |
سینه سرخ |
bows |
سینه کشتی |
bosoms |
پیش سینه |
bowing |
سینه کشتی |
bowed |
سینه کشتی |
bodice |
سینه بند |
robin |
سینه سرخ |
bow |
سینه کشتی |
face |
سینه کار |
bodices |
سینه بند |
faces |
سینه کار |
bosom |
پیش سینه |
decolletage |
پیراهن سینه باز |
chesty |
وابسته به گلو و سینه |
cuirass |
زره سینه وپشت |
barn owls |
جغد سینه خال |
reptile |
سینه مال رونده |
pigeon breast |
برامدگی جناغ سینه |
groveling |
سینه مال رونده |
underfoot |
لنگر زیر سینه |
hawksbell |
[تزئیناتی به شکل گل سینه] |
hawking |
سینه صاف کنی |
haemal |
واقع درسوی چپ سینه |
Rabat |
سینه پوش سیاه |
crawling |
سینه خیز رفتن |
fore castle |
قسمت سینه ناو |
expectoration |
سینه صاف کنی |
reptiles |
سینه مال رونده |
grovelling |
سینه مال رونده |
van |
کمان سینه ناو |
boat rope |
طناب سینه قایق |
bow painter |
طناب سینه قایق |
bow number |
شماره سینه ناو |
headline |
طناب سینه ناو |