Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
maximum liklihood
درست نمایی بیشینه
Other Matches
likelihood
درست نمایی
likelihood ratio
بهر درست نمایی
maximum likelihood method
روش حداکثر درست نمایی
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
maximum
بیشینه
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
terminal sensitivity
حد بیشینه حساسیت
peak value
جریان بیشینه
crest value
جریان بیشینه
maximum energy
انرژی بیشینه
maximization
بیشینه کردن
maximising
بیشینه ساختن
maximization
بیشینه سازی
maximum moment
لنگر بیشینه
maximum flood
سیل بیشینه
maximized
بیشینه ساختن
maximizes
بیشینه ساختن
maximum efficiency
راندمان بیشینه
maximizing
بیشینه ساختن
submaximal
زیر بیشینه
maximum demand
تقاضای بیشینه
maximize
بیشینه ساختن
maximum water level
بیشینه تراز
maximum value
جریان بیشینه
maximum flood
طغیان بیشینه
maximises
بیشینه ساختن
maximum price
بیشینه بها
maximised
بیشینه ساختن
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
peak load
بار خارجی بیشینه
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
maximum natality
بیشینه زادو ولد
peak power
بار خارجی بیشینه
maximum undistorted output
بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum water level
تراز بیشینه طرح شده مخزن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
weakest maintained
ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
aberration
کج نمایی
male protest
نر نمایی
effeminacy
زن نمایی
modals
نمایی
modal
نمایی
exponential
نمایی
bimodal
دو نمایی
squalidity
بد نمایی
unimodal
یک نمایی
seediness
بد نمایی
shabbiness
نخ نمایی
squalidness
بد نمایی
characterization
منش نمایی
exponential distribution
توزیع نمایی
exhibitionism
عورت نمایی
illusionism
سه بعد نمایی
illusionism
عمق نمایی
exponential curve
منحنی نمایی
showiness
خود نمایی
sightliness
خوش نمایی
transparence
پشت نمایی
transparecy
پشت نمایی
exponential function
تابع نمایی
grins
دندان نمایی
sanctified airs
مقدس نمایی
sanctimoniousness
مقدس نمایی
sanctimony
مقدس نمایی
slow motion
کند نمایی
tokenism
نمونه نمایی
exponential rate
اهنگ نمایی
boldfacing
درشت نمایی
maculation
ملوث نمایی
exponential rate
نرخ نمایی
verisimilitude
راست نمایی
magnification
بزرگ نمایی
master stroke
هنر نمایی
exponent bias
پیشقدر نمایی
notoriety
انگشت نمایی
spectroscopy
طیف نمایی
pleading
برهان نمایی
stereoscopics
برجسته نمایی
ostentation
خود نمایی
grin
دندان نمایی
dichroism
دو رنگ نمایی
magnifications
بزرگ نمایی
playing dead
مرده نمایی
magnifications
درشت نمایی
death feigning
مرده نمایی
magnification
درشت نمایی
pearliness
مروارید نمایی
puppyhood
خود نمایی
holographic image
نمایی از شی سه بعدی
puppydom
خود نمایی
grinned
دندان نمایی
flare
خود نمایی
flares
خود نمایی
pretentiousness
خود نمایی
prewetting
پیش تر نمایی
grandiosity
بزرگ نمایی
data display
داده نمایی
spectroscopy
بیناب نمایی
saber rattling
قدرت نمایی
transparencies
پشت نمایی
foreshortening
کوته نمایی
transparency
پشت نمایی
grinning
دندان نمایی
masculine protest
نرینه نمایی
woolliness
پشم نمایی پرپشمی
magnification factor
عامل درشت نمایی
lateral magnifying power
درشت نمایی جانبی
characterizes
منش نمایی کردن
to cut a dash
خود نمایی کردن
characterises
منش نمایی کردن
characterised
منش نمایی کردن
paraded
خود نمایی کردن
parade
خود نمایی کردن
characterising
منش نمایی کردن
ebullioscopy constant
ثابت غلیان نمایی
direction indicator
دستگاه جهت نمایی
parades
خود نمایی کردن
to prank out oneself
خود نمایی کردن
prink
خود نمایی کردن
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
parading
خود نمایی کردن
characterizing
منش نمایی کردن
characterize
منش نمایی کردن
characterized
منش نمایی کردن
masterstrokes
هنر نمایی شاهکار
masterstroke
هنر نمایی شاهکار
magnifications
بزرگ سازی درشت نمایی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
powered
درشت نمایی قدرت دوربین
powering
درشت نمایی قدرت دوربین
powers
درشت نمایی قدرت دوربین
panchromatic emulsion
امولسیون تمام رنگ نمایی
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
perspective
عمق نمایی چشم انداز
magnification
بزرگ سازی درشت نمایی
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
perspectives
عمق نمایی چشم انداز
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
pedantic
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
resolution
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
hypsographic map
نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
hypsometric diagram
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
animation
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animations
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
cheneau
[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
perfected
درست
smack dab
درست
just
درست
perfecting
درست
perfects
درست
well advised
درست
right as a trivet
درست
right as a trivet
تن درست
legitimate
درست
straightforward
درست
orthographically
درست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com