Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
corrective therapy
درمان اصلاحی
Other Matches
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
revisional
اصلاحی
revisory
اصلاحی
amendatory
اصلاحی
correctives
اصلاحی
corrective
اصلاحی
reformative
اصلاحی
qualifying clauses
مواد اصلاحی
remedial statutes
قوانین اصلاحی
corrective maintenance
پشتیبانی اصلاحی
modification order
سفارش اصلاحی
intermediatory
اصلاحی مصلحانه
corrective maintenance
نگهداشت اصلاحی
correctives
تادیب کننده اصلاحی
modificatory
اصلاح امیز اصلاحی
cm
نگهداشت اصلاحی aintenance
corrective
تادیب کننده اصلاحی
mfm
ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
modified frequency modulation recording
ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
simagin's improved variation
واریاسیون اصلاحی سیماگین در دفاع گرونفلد
riders
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
stet processus
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
remediless
بی درمان
clients
درمان جو
cure
درمان
medicative
درمان کن
remedying
درمان
immedicable
بی درمان
remedy
درمان
remedies
درمان
water cure
اب درمان
natural philosophy
درمان
therapy
درمان
treatment
درمان
treatments
درمان
irremediable
بی درمان
cured
درمان
cures
درمان
remedied
درمان
medicaments
درمان
medicament
درمان
client
درمان جو
marriage therapy
درمان زناشویی
kinesalgia
جنبش درمان
electrotherapeutics
درمان برقی
iamatology
درمان شناسی
therapeutics
درمان شناسی
existential therapy
درمان وجودی
interpretive therapy
درمان تفسیری
healable
درمان پذیر
inpatient
تحت درمان
therapeusis
درمان شناسی
cure
درمان بخشیدن
hydropathist
اب درمان دان
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
supportive therapy
درمان حمایتی
remediless
درمان ناپذیر
treatable
قابل درمان
therapeutist
درمان شناس
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
conjoint therapy
درمان زوجی
operable
قابل درمان
pithiatism
درمان تلقینی
placebo therapy
درمان با دارونما
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
social therapy
درمان اجتماعی
curative
درمان بخش
remedy
درمان کردن
remedying
درمان میزان
remedying
درمان کردن
faith cure
درمان اعتقادی
faith healing
درمان اعتقادی
physiotherapy
درمان فیزیکی
psychotherapy
درمان روانی
chemotherapy
درمان دارویی
cures
درمان بخشیدن
aceology
درمان شناسی
active therapy
درمان فعال
adjunctive therapy
درمان جنبی
remedy
درمان میزان
remedies
درمان کردن
treat
درمان کردن
treat
درمان شدن
treated
درمان کردن
treats
درمان کردن
treats
درمان شدن
incurable
بی درمان بیچاره
treated
درمان شدن
incurable
درمان ناپذیر
cured
درمان بخشیدن
remedied
درمان میزان
remedied
درمان کردن
remedies
درمان میزان
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
depth therapy
درمان عمقی
direct therapy
درمان رهنمودی
cure all
درمان هر درد
multiple therapy
درمان تعاونی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
cooperative therapy
درمان تعاونی
an active remedy
درمان کاری
analytic therapy
درمان تحلیلی
aversion therapy
درمان اجتنابی
homeopaths
جور درمان خواه
homeopath
جور درمان خواه
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
therapeutist
متخصص درمان شناسی
homoeopaths
جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
ect
درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
shock therapy
درمان با ضربه برقی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com