English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English Persian
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
Search result with all words
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
Other Matches
to expose to sale درمعرض فروش گذاشتن
expose درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposing درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes درمعرض گذاشتن نمایش دادن
aventurous مخاطره طلب مخاطره امیز
prey دستخوش ساختن طعمه کردن
to seek adventures مخاطره جویی کردن
accident insurance بیمه حوادث
goings on اتفاقات حوادث
sequence of events رشته حوادث
natural disaster حوادث طبیعی بد
meteorgraph حوادث جوی
accident prevention پیشگیری از حوادث
the course of events جریان حوادث
all risk insurance بیمه تمام حوادث
march of events جریان یا سیر حوادث
current of everts روش یا جریان حوادث
eventfully با داشتن حوادث و اتفاقات
meteoric phenomena رویداها یا حوادث جوی
incidence rate میزان حوادث و تصادفات
undergo دستخوش
undergoes دستخوش
undergoing دستخوش
undergone دستخوش
prey دستخوش
natural phenomena حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
act of God قوه جابره حوادث غیرمترقبه
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents). اوضاع آبستن حوادث است
acts of God قوه جابره حوادث غیرمترقبه
accident ambulance اتومبیل اضطراری برای حوادث
dopester پیش بینی حوادث سیاسی
peccable دستخوش خطا
victim دستخوش شکار
victims دستخوش شکار
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
subject to the flood دستخوش سیل
at the mercy of در اختیار دستخوش
adrift دستخوش طوفان
tosser دستخوش امواج
golden handshake دستخوش بازنشستگی
windblown دستخوش باد
fatidic وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
forecasts پیش بینی وضع هوا یا حوادث
forecast پیش بینی وضع هوا یا حوادث
forecasted پیش بینی وضع هوا یا حوادث
passive دستخوش عامل خارجی
drift دستخوش پیشامد بودن
drifting دستخوش پیشامد بودن
drifts دستخوش پیشامد بودن
sentient حساس دستخوش احساسات
drifted دستخوش پیشامد بودن
passives دستخوش عامل خارجی
underplot یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
obsessive دستخوش یک فکر یامیل قوی
obsessively دستخوش یک فکر یامیل قوی
tideland زمین ساحلی دستخوش جزرومد
acts of God حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
act of God حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
scripts ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
subjected درمعرض
disposable درمعرض
opens درمعرض
prone درمعرض
open درمعرض
opened درمعرض
subjecting درمعرض
subject درمعرض
subjects درمعرض
victimized دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
planker گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
visual درمعرض دید
disposure درمعرض گذاری
wind درمعرض بادگذاردن
winds درمعرض بادگذاردن
visually درمعرض دید
exposures درمعرض گذاری
exposure درمعرض گذاری
breathy درمعرض نسیم
visuals درمعرض دید
susceptibility درمعرض بودن
to hang by the eyelids درمعرض خطربودن
disposal مصرف درمعرض گذاری
bleaker درمعرض بادسرد متروک
bleak درمعرض بادسرد متروک
draughth درمعرض جریان هوا
confiscable درمعرض ضبط وتوقیف
susceptibility درمعرض اسیب بودن
confiscatable درمعرض ضبط وتوقیف
vulnerable درمعرض اسیب در معرض
bleakest درمعرض بادسرد متروک
exposure to cold درمعرض سرما بودن
bleakly درمعرض بادسرد متروک
solarize درمعرض افتاب قراردادن
exhibit درمعرض نمایش قراردادن
exhibits درمعرض نمایش قراردادن
exhibited درمعرض نمایش قراردادن
exhibiting درمعرض نمایش قراردادن
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
suns درمعرض افتاب قرار دادن
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
market درمعرض فروش قرار دادن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
exposes درمعرض اشعه قرار دادن
markets درمعرض فروش قرار دادن
marketed درمعرض فروش قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
expose درمعرض اشعه قرار دادن
exposing درمعرض اشعه قرار دادن
fix کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
hazards مخاطره
death trap پر مخاطره
risk مخاطره
death traps پر مخاطره
peril مخاطره
hazarded مخاطره
hazard مخاطره
perils مخاطره
hazarding مخاطره
gadarene در مخاطره
adventure مخاطره
risky پر مخاطره
menaces مخاطره
adventures مخاطره
venturous پر مخاطره
riskiest پر مخاطره
riskier پر مخاطره
risked مخاطره
menaced مخاطره
menace مخاطره
jeopardy مخاطره
risks مخاطره
risking مخاطره
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
perilous مخاطره امیز
imperiling در مخاطره انداختن
imperiled در مخاطره انداختن
imperil در مخاطره انداختن
adventurous مخاطره طلب
adventuress زن مخاطره طلب
imperilled در مخاطره انداختن
at all hazard با هر گونه مخاطره
risking به مخاطره انداختن
endangered به مخاطره انداختن
riskiness مخاطره امیزی
precarious <adj.> مخاطره آمیز
imperilling در مخاطره انداختن
adventures ماجرا مخاطره
riskful مخاطره امیز
endanger به مخاطره انداختن
imperils در مخاطره انداختن
endangering به مخاطره انداختن
risked به مخاطره انداختن
safety hazard مخاطره ایمنی
risks به مخاطره انداختن
risk به مخاطره انداختن
endangers به مخاطره انداختن
venturesome مخاطره امیز
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
lodge گذاشتن تسلیم کردن
lodged گذاشتن تسلیم کردن
have صرف کردن گذاشتن
having صرف کردن گذاشتن
inserting گذاشتن جاسازی کردن
lodges گذاشتن تسلیم کردن
stead گذاشتن حمایت کردن
deposits : ته نشین کردن گذاشتن
cut عبور کردن گذاشتن
lay down فدا کردن گذاشتن
inserts گذاشتن جاسازی کردن
deposit : ته نشین کردن گذاشتن
cuts عبور کردن گذاشتن
insert گذاشتن جاسازی کردن
risking مخاطره ریسک خطر
venturing مخاطره معامله قماری
adventurously باجرات مخاطره طلبی
risk مخاطره ریسک خطر
hazardously بطور مخاطره امیز
adventures تجارت مخاطره امیز
brinkmanship سیاست قبول مخاطره
risked مخاطره ریسک خطر
venture capital سرمایه مخاطره امیز
risks مخاطره ریسک خطر
riskily بطور مخاطره امیز
ventures مخاطره معامله قماری
venture مخاطره معامله قماری
perdue ماموریت مخاطره امیز
to take مخاطره معامله قماری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com