Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
Other Matches
premiership
نخست وزیری
prime ministership
نخست وزیری
premiership
دفتر نخست وزیری
premiership
مقام نخست وزیری اولویت
ministries
وزیری
vizierial
وزیری
ministry
وزیری
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
fools cap
کاغذ با قطع وزیری
at the a of 0
در سن پنجاه سالگی
teens
ده تانوزده سالگی
tercentenary
سیصد سالگی
tercentenaries
سیصد سالگی
to be nearing
[approaching]
90
به سن ۹۰ سالگی نزدیک شدن
pueritia
سن هفت تا چهارده سالگی
pre-school
وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
septuagenarian
بین هفتادتا هشتاد سالگی
Children start school at the age of 7.
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
i could swim at yearsold
من در هشت سالگی میتوانستم شنا کنم
bar mitzvahs
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
primed
نخست
prime
نخست
imprlmis
نخست
first
نخست
primes
نخست
imprlmis
نخست انکه
Prime Minister
نخست وزیر
at first hand
در وهله نخست
premiers
نخست وزیر
head of the state
نخست وزیر
book one
کتاب نخست
imprimis
در مرحله نخست
ex prime minister
نخست وزیرپیشین
first begotten
نخست زاده
at first blush
در وهله نخست
first ling
نخست زاده
first moment
گشتاور نخست
first moment
عزم نخست
firstborn
نخست زاده
firstling
نخست زاده
first coat
اندودیارنگ نخست
Prime Ministers
نخست وزیر
premier
نخست وزیر
primeminister
نخست وزیر
first born
نخست زاده
first-born
نخست زاده
Downing Street
نخست وزیر
first half
نیمه نخست
forename
نام نخست
forenames
نام نخست
grand vizier
نخست وزیر
first and foremost
<adv.>
دردرجه نخست
half
نیمه نخست
primordium
مرحله نخست
primogeniture
نخست زادگی
half-time
نیمه نخست
first audio stage
مرحله صوتی نخست
foremost
جلوترین دردرجه نخست
rehabilitates
بحال نخست برگرداندن
involuted
بحال نخست برگشته
it was we who went first
ما بودیم که نخست رفتیم
right of primogeniture
حق نخست زادگی یا ارشدیت
rehabilitating
بحال نخست برگرداندن
top board
میز نخست شطرنج
whitest
بازیگر نخست شطرنج
from the very f.
ازهمان وهله نخست
rehabilitated
بحال نخست برگرداندن
rehabilitate
بحال نخست برگرداندن
whiter
بازیگر نخست شطرنج
primigenial
نخست پیدا شده
white
بازیگر نخست شطرنج
deputy primeminister
قائم مقام نخست وزیر
in the first flight
دارای مقام نخست سردسته
on
عهده
responsibility
عهده
responsibilities
عهده
undertaking
عهده
to drink to a person
نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
base on halls
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
premiers
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
premiering
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiered
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiere
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premieres
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premier
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
afforded
از عهده برامدن
affording
از عهده برامدن
affords
از عهده برامدن
cope
از عهده برامدن
coped
از عهده برامدن
copes
از عهده برامدن
copings
از عهده برامدن
charge
عهده دارکردن
charge
عهده داری
afford
از عهده برآمدن
incumbency
عهده داری
entrusted
عهده دار
to be incapable
از عهده بر نیامدن
take over
به عهده گرفتن
take out
از عهده برامدن
responsible
عهده دار
charges
عهده دارکردن
charges
عهده داری
acquit
از عهده برآمدن
undertaking
به عهده گرفتن
charged
عهده دار
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
Chancellor
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
fence off
کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
Chancellors
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
stand
عهده دارشدن موقعیت
guarantees
عهده دار شدن
draw
کشیده شدن عهده
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
guaranteed
عهده دار شدن
guarantee
عهده دار شدن
sponsorship
عهده گیری اعانت
assume
عهده دار شدن
assumes
عهده دار شدن
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
draws
کشیده شدن عهده
be up to
به عهده کسی بودن
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
drawn on
کشیده شدن عهده
answers
جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
answered
جواب دادن از عهده برامدن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
emprise
تقریر عهده دار شدن
draw on
عهده کسی برات کشیدن
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort
<idiom>
از عهده کاری شاق برآمدن
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
carry the ball
<idiom>
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
see one's way clear to do something
<idiom>
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
answering machines
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine
نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu
LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertakes
متعهد شدن عهده دار شدن
undertake
متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken
متعهد شدن عهده دار شدن
serviced
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
dedicated
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging
فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
declaration of trust
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com