Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
bullied
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
Other Matches
heads up
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
drivers
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
appropriation
تصاحب
seis
تصاحب کردن
make oneself the owner of
تصاحب کردن
possession
تصاحب توپ
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawns
اغاز اغاز شدن
dawned
اغاز اغاز شدن
dawn
اغاز اغاز شدن
dawning
اغاز اغاز شدن
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
take possession of
متصرف شدن تصاحب کردن تملک کردن
engagements
درگیری
engagement
درگیری
contention
درگیری
contentions
درگیری
involvement
درگیری
contretemps
درگیری
brakes
قطع درگیری
rules of engagement
قوانین درگیری
jaw clutch coupling
درگیری دندانه
braking
قطع درگیری
engagements
درگیری با دشمن
disengagement
قطع درگیری
self involvement
خود- درگیری
braked
قطع درگیری
engagement
درگیری با دشمن
brush with the law
<idiom>
درگیری با قانون
brake
قطع درگیری
set-tos
مشت بازی درگیری
set-to
مشت بازی درگیری
cease engagement
درگیری را قطع کنید
set to
مشت بازی درگیری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
gear in
درگیری دو چرخ دنده
break off position
نقطه قطع درگیری
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
catalytic
ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling
جفت شدگی اتصال درگیری
cease engagement
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
gear arrangment
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
tactical reconnaissance
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
gates
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liners
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
fewer
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
armed peace
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
idles
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freeing
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacity
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
bitmap
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
bands
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
shareware
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
initio
در اغاز
getaway
اغاز
getaways
اغاز
venues
اغاز
venue
اغاز
kick off
اغاز
originationu
اغاز
primordium
اغاز
scratch line
خط اغاز
terminus a que
اغاز
kick-offs
اغاز
initation
اغاز
kick-off
اغاز
insteps
اغاز
instep
اغاز
authorship
اغاز
inception
اغاز
exordium
اغاز
abinitio
از اغاز
get away
اغاز
inchoation
اغاز
jump off
اغاز
incipience or ency
اغاز
onset
اغاز
commencement
اغاز
initiation
اغاز
entrance
اغاز
outset
اغاز
entranced
اغاز
origin
اغاز
origins
اغاز
entrances
اغاز
entrancing
اغاز
beginning
اغاز
beginnings
اغاز
duplex
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
common use
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
incipit
شروع و اغاز
commenced
اغاز کردن
launch
اغاز کردن
commences
اغاز کردن
commencing
اغاز کردن
begin
اغاز کردن
begins
اغاز شدن
incept
اغاز کردن
inaugurator
اغاز کننده
primed
درجه یک اغاز
primes
درجه یک اغاز
wire to wire
از اغاز تا فرجام
prime
درجه یک اغاز
debuts
اغاز کار
launching
اغاز کردن
launches
اغاز کردن
launched
اغاز کردن
begin
اغاز شدن
initial point
نقطه اغاز
commence
اغاز کردن
to take to
اغاز نهادن
push off
اغاز کردن
to push off
اغاز کردن
self initiated
خود اغاز
initiating
اغاز کردن
soft start
اغاز نرم
initiates
اغاز کردن
som
اغاز پیام
initiate
اغاز کردن
start bit
بیت اغاز
start of heading
اغاز سرفصل
start of message
اغاز پیام
start of taxt
اغاز متن
begins
اغاز کردن
nodal point
نقطه اغاز
uppermost
از اغاز از ابتدا
debut
اغاز کار
introductive
اغاز کننده
inaugurating
اغاز کردن
inaugurates
اغاز کردن
jump off
اغاز حمله
inaugurated
اغاز کردن
births
اغاز کردن
births
اغاز زاد
birth
اغاز کردن
birth
اغاز زاد
lead off
اغاز کردن
leadoff
اغاز ضربت
inaugurate
اغاز کردن
initiated
اغاز کردن
from a to izzard
از اغاز تا انجام
initialing
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
at first
در اغاز کار
at the start
در اغاز کار
initialed
واقع در اغاز
alpha and omega
اغاز و فرجام
alphas
اغاز شروع
alpha
اغاز شروع
initials
واقع در اغاز
takeoffs
اغاز پرش
takeoff
اغاز پرش
inchoate
اغاز کردن
revivals
اغاز رونق
thru
از اغاز تاانتها
revival
اغاز رونق
initial
واقع در اغاز
wimp
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimps
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
Hamming code
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
through
از اغاز تا انتها کاملا
stagger
خط اغاز مسیر هر دونده
kickoff
ضربه اغاز بازی
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
upfield
نقطه اغاز بازی
new departure
اغاز رویه تازه
era
اغاز تاریخ عصر
wires
خط اغاز یا پایان مسابقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com