Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
i will speak to him about it
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
Other Matches
I'll think it over.
در این خصوص فکر خواهم کرد.
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me …
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
concerning
در خصوص
regarding
در خصوص
on the subject of
در خصوص
particular redemption
خصوص
in this regard
در این خصوص
hereof
در این خصوص
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
think it over
در این خصوص فکرکنید
census of production
امارگیری در خصوص تولید
in regard to
راجع به در خصوص نسبت به
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
i am about that
من در این خصوص دلواپس هستم
oversteer
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
declarations
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
hang out one's shingle
<idiom>
آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
declaration
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
kidnapping
در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
i shall go
خواهم رفت
to beg your pardon
معذرت می خواهم
to beg your pardon
پوزش می خواهم
i shall be
خواهم بود
i will go
خواهم رفت
excuse me
پوزش می خواهم
will
فعل کمکی "خواهم "
he said i will come
اوگفت خواهم امد
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
i will see sbout it
من به ان رسیدگی خواهم کرد
he said he shoued go
اوگفت خواهم رفت
I want to take a couple of days off .
یک ردوروز مرخصی می خواهم
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ببینم.
he said
گفت خواهم امد
wills
فعل کمکی "خواهم "
willed
فعل کمکی "خواهم "
I am thinking of your own good.
من خو بی شما رامی خواهم
he said
گفت که خواهم امد
Please excuse me .
عذرمی خواهم ( ببخشید )
I'd like a train timetable.
من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I would like to have something to drink .
می خواهم گلویی تازه کنم
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
I dont know and I dont want to know .
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
i wish you happiness
خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I want my steak well done.
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را کنسل کنم.
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I ll pay him back in his own coin .
حقش را کف دستش خواهم گذارد
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No harm meant!
نمی خواهم توهین کنم!
No offence!
نمی خواهم توهین کنم!
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
i wish you a happy new year
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
I'll do that.
من این کار را انجام خواهم داد.
with you
بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I would like to
[ undress]
take off my clothes.
من می خواهم
[لخت بشوم]
لباسهایم را در بیاورم.
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
Don't let me keep you.
نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Brontide
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
I wI'll do it on my own responsibility .
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
This is just what I want . This is the very thing I want .
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I wI'll do that all by myself.
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I would like tovisit ( see, meet ) you more often .
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I want to look at old coins.
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
You have to listen to me.
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I'll get you all fixed up.
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
It makes me sick just thinking about it!
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
I wI'll go flat out to do it.
بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
parle
صحبت
confabulation
صحبت
collocutor
هم صحبت
chitchat
صحبت
talk
صحبت
talks
صحبت
mouths
صحبت
mouthing
صحبت
mouthed
صحبت
colloquies
صحبت
colloquy
صحبت
mouth
صحبت
converses
صحبت
conversing
صحبت
converse
صحبت
talked
صحبت
conversed
صحبت
talk up
<idiom>
صحبت درمورد
my inter locvtor
طرف صحبت من
She refused to open her oips .
لب به صحبت بازنکرد
to talk
[to]
صحبت کردن
[با]
telephone frequency
فرکانس صحبت
shoptald
صحبت بازاری
natter
صحبت دوستانه
nattered
صحبت دوستانه
nattering
صحبت دوستانه
natters
صحبت دوستانه
pillow talk
صحبت خودمانی
private talk
صحبت خصوصی
sniffle
صحبت تودماغی
conversationalists
خوش صحبت
confabulate
صحبت کردن
articulate
ماهر در صحبت
chitchat
صحبت کوتاه
articulates
ماهر در صحبت
articulating
ماهر در صحبت
speeches
صحبت نطق
speak
صحبت کردن
well spoken
خوش صحبت
well-spoken
خوش صحبت
speech
صحبت نطق
aside
صحبت تنها
asides
صحبت تنها
sniffled
صحبت تودماغی
chatty
خوش صحبت
sniffles
صحبت تودماغی
conversationalist
خوش صحبت
talks
صحبت کردن
talked
صحبت کردن
dialogue
گفتگو صحبت
dialogues
گفتگو صحبت
speaks
صحبت کردن
chit chat
صحبت کوتاه
duologue
صحبت دونفری
conversable
خوش صحبت
cross talk
تداخل صحبت
talk
صحبت کردن
conversationist
خوش صحبت
chit-chat
صحبت کوتاه
coze
صحبت خودمانی
sniffling
صحبت تودماغی
take exception to
<idiom>
مخاف صحبت کردن
sniffling
تودماغی صحبت کردن
There is some talk of his resigning.
صحبت از استعفای اوست
hold forth
<idiom>
صحبت کردن درمورد
sniffled
تودماغی صحبت کردن
harp on
<idiom>
بانارضایتی صحبت کردن
sniffling
با فن فن صحبت یاگریه کردن
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
cramp one's style
<idiom>
محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
Sh spoke in such a way that…
طوری صحبت کرد که
They have got engrossed in conversation .
صحبت آها گه انداخته
sniffled
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffles
تودماغی صحبت کردن
pipe up
<idiom>
بلندتر صحبت کردن
sniffles
با فن فن صحبت یاگریه کردن
tell (someone) off
<idiom>
با عصبانیت صحبت کردن
waste one's breath
<idiom>
بی نتیجه صحبت کردن
interlocutor
طرف صحبت هم سخن
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
to speak to somebody
با کسی صحبت کردن
dialogues
صحبت با شخص دیگر
interlocutors
طرف صحبت هم سخن
weigh one's words
<idiom>
مراقب صحبت بودن
sniffle
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffle
تودماغی صحبت کردن
hobnobs
صحبت دوستانه کردن
hobnobbing
صحبت دوستانه کردن
hobnobbed
صحبت دوستانه کردن
hobnob
صحبت دوستانه کردن
dialogue
صحبت با شخص دیگر
To talk in measured terms . To talk slowly.
شمرده صحبت کردن
whispery
اهسته صحبت کننده
dialog
صحبت با شخص دیگر
monologues
تک سخنگویی صحبت یک نفری
To speak with freedom.
آزادانه صحبت کردن .
To speak elaborately.
با آب وتاب صحبت کردن
monolog
تک سخنگویی صحبت یک نفری
geste
کار نمایان هم صحبت
monologue
تک سخنگویی صحبت یک نفری
At this point of the conversation.
صحبت که به اینجا رسید
blather
صحبت بی معنی واحمقانه
to switch on
طرف صحبت کردن
to speak candidly
<idiom>
بی پرده صحبت کردن
gest
کار نمایان هم صحبت
To refer to implicitly. To hint.
درپرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment.
بی پرده صحبت کردن
he was talking about me
درخصوص من صحبت می کرد
sound off
باصدای بلند صحبت کردن
Dont talk to all and sundry.
با این وآن صحبت نکن
break in
درمیان صحبت کسی دویدن
sniffle
درحال عطسه صحبت کردن
break-in
درمیان صحبت کسی دویدن
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
break-ins
درمیان صحبت کسی دویدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com