Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
vicinity
در حدود در اطراف
Search result with all words
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
vase design
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
Other Matches
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
milieu
اطراف
environments
اطراف
milieus
اطراف
milieux
اطراف
from the four winds
از اطراف
environs
اطراف
parties
اطراف
environment
اطراف
neighbourhood
حدود
neighbourhoods
حدود
vicinity
حدود
scope
حدود
roughly
<adv.>
حدود
realms
حدود
realm
حدود
neighborhoods
حدود
neiggourhood
حدود
precincts
حدود
precinct
حدود
in the neighbourhood
در حدود
definition
حدود
definitions
حدود
tethers
حدود
confining
حدود
confine
حدود
perambulation
حدود
limit
حدود
about
در حدود
purview
حدود
well nigh
در حدود
ranged
حدود
ranges
حدود
tether
حدود
tethering
حدود
tethered
حدود
compass
حدود
about
<adv.>
حدود
well-nigh
در حدود
thereabouts
در آن حدود
range
حدود
delimits
حدود
scantling
حدود
ambit
حدود
delimiting
حدود
delimited
حدود
modules
حدود
delimit
حدود
module
حدود
wry
به اطراف چرخاندن
wryly
به اطراف چرخاندن
ambient noise
صدای اطراف
edge zone
اطراف لبه
architrave
گچبری اطراف در
pappus
کلاله اطراف گل
periderm
پوست اطراف
gravesides
اطراف قبر
graveside
اطراف قبر
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
sides of the question
اطراف موضوع
pericardium
اطراف قلب
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
about
در اطراف نزدیک
reach
وسعت حدود
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
confinement
تحدید حدود
reaching
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
reached
وسعت حدود
purview
حدود میدان
with in ear shot
در حدود صدا رس
within cry
در حدود صد ارس
periphery
محیط حدود
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
run
ردپا حدود
runs
ردپا حدود
peripheries
محیط حدود
thereabouts
در حدود آن وقت
whereabouts
درچه حدود
trimester
در حدود سه ماه
coextensive
هم حدود وثغور
confidence limits
حدود اعتماد
confidence limits
حدود اطمینان
delimitation
تعیین حدود
limits of confidence
حدود اطمینان
limit of fire
حدود اتش
graphic limits
حدود گرافیکی
limit check
مقابله حدود
coastal frontier
حدود ساحلی
class limits
حدود طبقه
thereabout
دران حدود
yaw
تجاوز از حدود
yawed
تجاوز از حدود
delimitation
تحدید حدود
verge
نزدیکی حدود
verges
نزدیکی حدود
therabout
دران حدود
purview of an occupation
حدود کاری
probability limits
حدود احتمالی
class interval
حدود طبقه
hereabout
دراین حدود
ranged
حدود وسعت
gamut
حدود حیطه
boundary
حدود چیزی
demarcation
تعیین حدود
boundaries
حدود یکان
boundaries
حدود چیزی
ranges
حدود وسعت
ranges
حدود محدوده
ranged
حدود محدوده
frontiers
حدود و ثغور
boundary
حدود یکان
range
حدود وسعت
lines
حدود رویه
range
حدود محدوده
out
خارج از حدود
line
حدود رویه
outed
خارج از حدود
out-
خارج از حدود
quayside
زمین اطراف بارانداز
black eyes
سیاهی اطراف چشم
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
barnyards
محوطهء اطراف انبار
barnyard
محوطهء اطراف انبار
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
parties
متداعیین اطراف دعوی
black eye
سیاهی اطراف چشم
port
ریل اطراف ناو
sea chest
مکندههای اطراف ناو
seaward
اطراف دریا روبدریا
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
look round
اطراف کار را دیدن
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
delimiting
تعیین کردن حدود
delimits
تعیین کردن حدود
delimit
تحدید حدود کردن
tolerance
حدود قابل تحمل
delimit
تعیین کردن حدود
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
delimiting
تحدید حدود کردن
spheres
مرتبه حدود فعالیت
sphere
مرتبه حدود فعالیت
delimits
تحدید حدود کردن
orbits
دور حدود فعالیت
inbound
محصور در حدود معینی
limitation clause
عبارت تعیین حدود
limitation clause
ماده تعیین حدود
mark out a ground
تحدید حدود زمین
delimited
تحدید حدود کردن
orbit
دور حدود فعالیت
orbited
دور حدود فعالیت
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
delimited
تعیین کردن حدود
outre
خارج از حدود معمولی
scope
میدان و برد و حدود
whereabout
حدود تقریبی مکان
pegs
تعیین حدود کردن
peg
تعیین حدود کردن
compass
حدود وثغور حوزه
tolerances
حدود قابل تحمل
demarcating
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
format
حدود و مشخصات فرش
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcate
تعیین حدود کردن
abound
تعیین حدود کردن
whisker
موی اطراف گونه وچانه
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
safe distance
مسافت امن اطراف مین
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com