Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
they took refuge in a cave |
در غاری پنهان شدند |
|
|
Other Matches |
|
spurge laurel |
مازریون غاری |
cover one's tracks <idiom> |
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن) |
hitting |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
hits |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
hit |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
they parted with each other |
از هم جدا شدند |
they were made one |
با هم یکی شدند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
they muliplied by generation |
با زاد و ولدزیاد شدند |
they sought of him a miracle |
معجزهای از او خواستار شدند |
those who did not fear won |
انهایی که نترسیدندپیروز شدند |
the boys were excused |
شاگردان مرخص شدند |
They grew attached ( attracted) to each other. |
به همدیگر علاقمند شدند |
the troops were scattered |
سپاهیان متفرق شدند |
housekeeping |
مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند |
How many students passed the exam? |
چند نفر در امتحان قبول شدند؟ |
Several engineeres were removed from office. |
چندین مهندس از کار بر کنار شدند |
omission factor |
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند |
the judges were influenced by |
داوران زیر نفوذ او واقع شدند |
the party rallied round him |
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند |
the people pressed in |
مردم زور اورده داخل شدند |
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . |
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند. |
The officers were brifed on (about) the detailes. |
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند ) |
mix up, caution |
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند |
i lost my friends |
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند |
The lights of the aircraft were blinking. |
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند ) |
Many people were hurt when the boiler exploded. |
وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند |
Due to the review security procedures were modified . |
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند. |
pelasgic |
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند |
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. |
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند. |
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. |
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند . |
patches |
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند |
patch |
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند |
serf |
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند |
serfs |
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند |
pleiades |
هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین |
Apple Mac |
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند |
Apple Macintosh computer |
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند |
The two cars had a head –on collision. |
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو) |
benined the curtain |
پنهان |
perdue |
پنهان |
ram cache |
RA پنهان |
perdu or due |
پنهان |
perdu |
پنهان |
cryptical |
پنهان |
delitescent |
پنهان |
hidden line |
خط پنهان |
jackes |
پنهان |
hugger mugger |
پنهان |
cryptic |
پنهان |
cryptically |
پنهان |
veiled |
پنهان |
latent |
پنهان |
backdoor |
پنهان |
abstruse |
پنهان |
occult |
پنهان |
hickok belt |
پنهان شدن |
hidden inflation |
تورم پنهان |
disguised unemployment |
بیکاری پنهان |
secretion |
پنهان سازی |
hidden file |
فایل پنهان |
hidden codes |
کدهای پنهان |
encrypt |
پنهان کردن |
eloign |
پنهان کردن |
concealed |
پنهان شده |
insconce |
پنهان شدن |
by end |
قصد پنهان |
codes |
رمزهای پنهان |
concealable |
پنهان کردنی |
crypianalysis |
پنهان کاری |
surreptitious |
پنهان محرمانه |
furtive |
پنهان نهانی |
cryptography |
پنهان شناسی |
disguised underemployment |
کم کاری پنهان |
hidden line removal |
حذف خط پنهان |
hidden objects |
اشیاء پنهان |
to keep dark |
پنهان ماندن |
to absent oneself |
پنهان شدن |
under cover <idiom> |
پنهان شدن |
to be in hiding |
پنهان بودن |
to be in hiding |
پنهان ماندن |
to lie hid |
پنهان ماندن |
Just between you and me. . . |
از شما چه پنهان … |
sweep under the rug <idiom> |
پنهان کردن |
lay low <idiom> |
پنهان کردن |
hidden surface |
سطح پنهان |
hidden unemployment |
بیکاری پنهان |
hideousness |
پنهان بودن |
i hid my self |
را پنهان کردم |
inapparent |
ناپیدا پنهان |
latescent |
پنهان شونده |
memory cache |
حافظه پنهان |
obreption |
پنهان روی |
cover up <idiom> |
پنهان کاربدواشتباه |
conceal |
پنهان کردن |
cover |
پنهان کردن |
secrete |
پنهان کردن |
coverings |
پنهان کردن |
covers |
پنهان کردن |
hides |
پنهان شدن |
hides |
پنهان کردن |
secreted |
پنهان کردن |
caches |
پنهان کردن |
booby-traps |
پنهان تله |
booby-trapping |
پنهان تله |
booby-trapped |
پنهان تله |
cache |
پنهان کردن |
booby-trap |
پنهان تله |
booby trap |
پنهان تله |
secreting |
پنهان کردن |
secretes |
پنهان کردن |
hide |
پنهان شدن |
shadowing |
پنهان کردن |
shadowed |
پنهان کردن |
shadow |
پنهان کردن |
burrow |
پنهان شدن |
mask |
پنهان کردن |
masks |
پنهان کردن |
conceals |
پنهان کردن |
shadows |
پنهان کردن |
disguise |
پنهان کردن |
hide |
پنهان کردن |
dissimulating |
پنهان کردن |
dissimulates |
پنهان کردن |
dissimulated |
پنهان کردن |
dissimulate |
پنهان کردن |
disguising |
پنهان کردن |
disguises |
پنهان کردن |
disguised |
پنهان کردن |
concealment |
پنهان بودن |
hidden |
پنهان کرده |
cloaked |
پنهان کردن |
fudging |
پنهان شدن |
burrowing |
پنهان شدن |
burrows |
پنهان شدن |
abscond |
پنهان شدن |
absconded |
پنهان شدن |
absconding |
پنهان شدن |
absconds |
پنهان شدن |
cloak |
پنهان کردن |
closet |
پنهان کردن |
closets |
پنهان کردن |
fudges |
پنهان شدن |
fudged |
پنهان شدن |
cloaking |
پنهان کردن |
closeted |
پنهان کردن |
burrowed |
پنهان شدن |
closeting |
پنهان کردن |
cloaks |
پنهان کردن |
fudge |
پنهان شدن |
blessed folder |
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند |
to lie or keep close |
پنهان بردن یاماندن |
veil |
مستوریا پنهان کردن |
the criminals' lair |
پنهان گاه جنایتکاران |
to keep secret |
پنهان داشتن راز |
veils |
مستوریا پنهان کردن |
secretive |
سری پنهان کار |
murder will out |
خون نا حق پنهان نمینماند |
ironies |
مسخره پنهان سازی |
irony |
مسخره پنهان سازی |
pockets |
درجیب پنهان کردن |
embeds |
درزمین پنهان کردن |
embed |
درزمین پنهان کردن |
hidden information |
اطلاعات پنهان کرده |
keep under one's hat <idiom> |
پنهان نگاه داشتن |
pocket |
درجیب پنهان کردن |
occult |
از نظر پنهان کردن |
concealment |
پنهان کردن پوشاندن |
booby-trap |
با پنهان تله مجهزکردن |
inconcealable |
غیرقابل پنهان کردن |
let it all hang out <idiom> |
پنهان نکردن چیزی |
latent electronic image |
تصویر الکتریکی پنهان |
booby-trapping |
با پنهان تله مجهزکردن |
booby-trapped |
با پنهان تله مجهزکردن |
obstructor |
پوشاننده پنهان کننده |
occultly |
بطور پوشیده یا پنهان |
booby-traps |
با پنهان تله مجهزکردن |
darkle |
در تاریکی پنهان شدن |
booby trap |
با پنهان تله مجهزکردن |
hidden |
پنهان کرده شده پوشیده |
camouflage |
پنهان کردن وسایل جنگی |
to ballot for |
بارای پنهان انتخاب کردن |
mask |
ماسک زدن پنهان کردن |
hickok belt |
مخفی شدن پنهان کردن |
To do something on the sly (in secret). |
کاری را پنهان انجام دادن |
camouflaged |
پنهان کردن وسایل جنگی |
software encryption |
پنهان کردن نرم افزاری |
camouflages |
پنهان کردن وسایل جنگی |
camouflaging |
پنهان کردن وسایل جنگی |
becloud |
زیر ابر پنهان کردن |
masks |
ماسک زدن پنهان کردن |
I stayed in concealment until the danger passed. |
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت |
He tried to conceal the facts. |
سعی داشت حقیقت را پنهان کند |
ensconce |
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن |
ensconcing |
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن |
ensconced |
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن |
ensconces |
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن |
gloss over <idiom> |
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن |