English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
Other Matches
physician دکتر داروساز
physicians دکتر داروساز
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect عوارض جانبی
adverse reaction عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
fall-out [side effect] عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect عوارض جانبی [اثر جانبی]
by-effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
secondary effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
contingency عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingencies عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
hypsometric diagram طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
youmay well ask حق دارید بپرسید
Ask each and every one of them . ازیک یک آنها بپرسید
toll عوارض عبور عوارض راهداری
tolls عوارض عبور عوارض راهداری
tolling عوارض عبور عوارض راهداری
ask him if he likes to go از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه "
ask him if he likes to go از او بپرسید ایا میل دارد برودیا نه
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
all risks تمام خطرات
jumbo risks خطرات بزرگ
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
war risks خطرات ناشی از جنگ
against all risks در براب کلیه خطرات
unexpired risks خطرات منتفی نشده
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
apothecaries داروساز
pharmaceutist داروساز
chemist داروساز
pharmacist داروساز
apothecary داروساز
pharmacists داروساز
chemists داروساز
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
dispensers کمک داروساز
dispenser کمک داروساز
duty عوارض گمرکی عوارض
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
sidelap بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
bells and whistles خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
peace سلامتی
recovery سلامتی
Cheers! [British E] به سلامتی!
CHEERS به سلامتی
recoveries سلامتی
Cheerio! به سلامتی!
health centre مرکز سلامتی
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
peripheral مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
to propose a person سلامتی کسیرا گفتن
wellbeing سلامتی و خوشی خوشبختی
health impairing مضر برای سلامتی
back on one's feet <idiom> به بهترین سلامتی رسیدن
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
She always ignores her health. هیچوقت بفکر سلامتی اش نیست
Watch your health! مواظب سلامتی خودت باش!
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
Exercize is good for the health. ورزش برای سلامتی خوب است
valetudinarianism احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
valetudinarian کسیکه نسبت به سلامتی و تندرستی خودوسواسی است
valetudinary کسیکه نسبت به سلامتی و تندرستی خودوسواسی است
lucidity اشکاری دوره سلامتی وهوشیاری روشن بینی
physicians دکتر
physician دکتر
docs دکتر
doc دکتر
medico دکتر
doctors پزشک دکتر
doctoring پزشک دکتر
doctored پزشک دکتر
doctor پزشک دکتر
l.l.d دکتر در حقوق
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
Go and fetch a doctor! برو یک دکتر بیاور!
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
The doctor is a busy man . دکتر سرش شلوغ است
He has been to see the doctor. او [مرد] نزد دکتر بود.
practice fee دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
Fetch a doctor at once. زود یک دکتر پیدا کن بیاور
ENT physician دکتر گوش و حلق و بینی [پزشکی]
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
ENT specialist دکتر متخصص گوش و حلق و بینی [پزشکی]
as may be the case <adv.> احتمالی
conceivably <adv.> احتمالی
contingencies احتمالی
contingency احتمالی
probabilistic احتمالی
even tual احتمالی
possibly <adv.> احتمالی
contingently <adv.> احتمالی
eventual احتمالی
probable احتمالی
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
contender برنده احتمالی
risk خطر احتمالی
contingent liabilities بدهیهای احتمالی
gambling خطر احتمالی
contingent profit منفعت احتمالی
contingency plan طرح احتمالی
risked خطر احتمالی
presumptive فرضی احتمالی
prospect مشتری احتمالی
prospected مشتری احتمالی
contenders برنده احتمالی
risking خطر احتمالی
prospecting مشتری احتمالی
prospects مشتری احتمالی
risks خطر احتمالی
contingent liability بدهی احتمالی
probabilism احتمالی نگری
probabilistic model مدل احتمالی
probability cost بهای احتمالی
probable error اشتباه احتمالی
probability limits حدود احتمالی
probabilistic model الگوی احتمالی
probable error خطای احتمالی
PE خطای احتمالی
acatalepsy فلسفهء احتمالی
ramifications تبعات احتمالی
adventures خطر احتمالی
adventure خطر احتمالی
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
contingency plan طرح عملیات احتمالی
radial probability density چگالی شعاعی احتمالی
break up of the a proposed marriage به هم خوردن ازدواج احتمالی
vertical probable error اشتباه احتمالی قائم
likly باور کردنی احتمالی
likely باور کردنی احتمالی
likelier باور کردنی احتمالی
probabilism انتخاب وجه احتمالی
likeliest باور کردنی احتمالی
probable باور کردنی امر احتمالی
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
contingent zone of fire منطقه اتش احتمالی توپخانه
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
range probable error اشتباه احتمالی برد توپ
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
norm point نقطه احتمالی فرود در پرش
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
dope اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
dopes اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
circular probable error دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
contingency support stocks اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
imposition عوارض
tax عوارض
taxed عوارض
tolls عوارض
dues عوارض
taxes عوارض
tolling عوارض
toll عوارض
complications عوارض
due عوارض
complication عوارض
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
loading for contingencies کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
customs duties عوارض گمرکی
customs duty عوارض گمرکی
terrain عوارض زمین
berthage عوارض اسکله
contour عوارض زمین
ratepayers عوارض دهنده
ratepayer عوارض دهنده
tolls عوارض عبور
toll عوارض عبور
toll عوارض راهداری
rating میزان عوارض
ratings میزان عوارض
tolling عوارض عبور
tolling عوارض راهداری
tolls عوارض راهداری
wharfage عوارض باراندازی
terrain features عوارض زمین
scatt مالیات عوارض
rates and taxes عوارض ومالیات
feature line خط عوارض زمین
rate of duty نرخ عوارض
imposition عوارض فریب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com