Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
delayed steal |
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر |
|
|
Other Matches |
|
base running |
دویدن بسوی پایگاه |
send down |
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن |
provisional ball |
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده |
crossfire |
پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید |
crossings |
پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید |
beats |
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب |
beat |
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب |
lift off |
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو |
bombing angle |
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب |
thievish |
دزدانه |
sneakingly |
دزدانه |
larcenous |
دزدانه |
peeking |
نگاه دزدانه |
peeks |
نگاه دزدانه |
keek |
نگاه دزدانه |
peeked |
نگاه دزدانه |
peek |
نگاه دزدانه |
keek |
نگاه دزدانه کردن |
to stael a look |
دزدانه نگاه کردن |
to look through ones fingers |
نگاه دزدانه کردن |
mog |
عازم شدن دزدانه رفتن |
receivers |
توپگیر |
receiver |
توپگیر |
battery |
توپزن و توپگیر |
batteries |
توپزن و توپگیر |
one and one |
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود |
one plus one |
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود |
delivery groups |
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب |
free drop |
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد |
pentathlon |
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر |
pentathlons |
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر |
throw |
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش |
ballistics |
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده |
throws |
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش |
throwing |
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش |
catcher's box |
محوطه مخصوص توپگیر |
fieldman |
انجام نقش توپگیر |
fielder |
انجام نقش توپگیر |
catcher |
توپگیر پشت سر توپزن |
aggregates |
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود |
roll back |
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی |
aggregate |
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود |
queries |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
queried |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
query |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
querying |
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند |
wicketkeeper |
توپگیر مدافع میلههای کریکت |
short leg |
توپگیر بین دو میله کریکت |
mid on |
توپگیر طرف توپ انداز |
slips |
محل توپگیر پشت محافظ میله |
slip |
محل توپگیر پشت محافظ میله |
leg slip |
محل توپگیر پشت میله دار |
third man |
محل توپگیر دور از توپزن کریکت |
slipped |
محل توپگیر پشت محافظ میله |
long leg |
یکی از مواضع توپگیر پشت میله ها |
mid off |
توپگیر طرف میله نزدیک توپ انداز |
station list |
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه |
deployment operating base |
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها |
privacy |
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند |
language |
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود |
languages |
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود |
sql |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
dense index |
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده |
command ejection |
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین |
querying |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
query |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
queried |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
queries |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
off |
بسوی |
against |
بسوی |
toward |
بسوی |
into |
بسوی |
to |
بسوی |
at |
بسوی |
towards |
بسوی |
refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
aport |
بسوی بندر |
easterly |
بسوی شرق |
over |
بسوی دیگر |
over- |
بسوی دیگر |
off |
عازم بسوی |
onward |
بسوی جلو |
eastbound |
بسوی شرق |
inpouring |
بسوی درون |
to put a bout |
بسوی دیگرگرداندن |
landward |
بسوی زمین |
south wards |
بسوی جنوب |
selenotropic |
بسوی ماه |
skyward |
بسوی اسمان |
soiuth ward |
بسوی جنوب |
seaward |
بسوی دریا |
spaceward |
بسوی فضا |
earthward |
بسوی زمین |
landward |
بسوی خشکی |
east |
بسوی خاوررفتن |
absconds |
گریختن |
to take flight |
گریختن |
to turn tail |
گریختن |
fleeing |
گریختن |
to take to ones heels |
گریختن |
absconding |
گریختن |
turn tail |
گریختن |
scarpers |
گریختن |
scarpered |
گریختن |
scarper |
گریختن |
skedaddle |
گریختن |
shuns |
گریختن |
shunning |
گریختن |
shunned |
گریختن |
shun |
گریختن |
abscond |
گریختن |
scarpering |
گریختن |
absconded |
گریختن |
flees |
گریختن |
flee |
گریختن |
desert |
گریختن |
to make ones getaway |
گریختن |
escaped |
گریختن |
deserting |
گریختن |
deserts |
گریختن |
to get away |
گریختن |
escaping |
گریختن |
to fly away |
گریختن |
escapes |
گریختن |
escape |
گریختن |
to run off |
گریختن |
to run away |
گریختن |
to elope |
گریختن |
make off |
گریختن |
to run off |
گریختن |
to run away |
گریختن |
make for |
پیش رفتن بسوی |
southwestwards |
بسوی جنوب غربی |
drive to maturity |
حرکت بسوی بلوغ |
propulsion |
فشار بسوی جلو |
aslant |
بسوی سراشیب اریبی |
northward |
بسوی شمال شمالا |
earthbound |
متوجه بسوی زمین |
sentimentality |
گرایش بسوی احساسات |
orientating |
توجه بسوی خاور |
orientates |
توجه بسوی خاور |
southwestward |
بسوی جنوب غربی |
introvert |
بسوی درون کشیدن |
northwards |
بسوی شمال شمالا |
orientate |
توجه بسوی خاور |
uptrend |
تمایل بسوی بالا |
introrse |
رو کننده بسوی درون |
wester |
بسوی باختر رفتن |
sentimentalism |
گرایش بسوی احساسات |
introversion |
برگشت بسوی درون |
introrsal |
رو کننده بسوی درون |
introverts |
بسوی درون کشیدن |
infalling |
ریزش بسوی درون |
shooting |
شوت بسوی دروازه |
shootings |
شوت بسوی دروازه |
goal kick |
شوت بسوی دروازه |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
dodged |
گریختن با گوی |
dodge |
گریختن با گوی |
jailbreaks |
گریختن ازمحبس |
dodges |
گریختن با گوی |
dodging |
گریختن با گوی |
to cut one's lucky |
کوچیدن گریختن |
to escape [with something] |
گریختن [با چیزی] |
to give the guy to |
گریختن ازپیش |
overslip |
گریختن از پیش |
run off with (someone) <idiom> |
فرارکردن ،گریختن |
to break the prison |
گریختن از زندان |
jailbreak |
گریختن ازمحبس |
centrifuges |
گریختن از مرکز |
centrifuge |
گریختن از مرکز |
south |
بسوی جنوب نیم روز |
continuation |
حرکت مداوم بسوی سبد |
plinking |
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء |
westwards |
بسوی باختر بطرف مغرب |
westward |
بسوی باختر بطرف مغرب |
indraft |
ریزش چیزی بسوی درون |
adductive |
استشهادی بسوی محور کشنده |
She is the center of attraction . |
آن زن همه را بسوی خودش می کشد |
upsurge |
بسوی بالا موج زدن |
indraght |
ریزش چیزی بسوی درون |
QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
fly |
گریختن پریدن پرواز |
fly |
گریختن از فرار کردن از |
to give one the slip |
از دست کسی گریختن |
eloping |
گریختن فرار کردن |
run away |
گریختن شخص فراری |
elopes |
گریختن فرار کردن |
elope |
گریختن فرار کردن |
eloped |
گریختن فرار کردن |
slipped |
گریختن سهو کردن |
slip |
گریختن سهو کردن |
slips |
گریختن سهو کردن |
to escape an assassination attempt |
از قصد آدمکشی گریختن |
the odds are in our favour |
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد |
postward |
بسوی محل شروع اسب دوانی |