Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
stick up
<idiom>
دزدی مسلحانه
Other Matches
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heists
مسلحانه
heist
مسلحانه
armed reconnaissance
شناسایی مسلحانه
armed rebellion
شورش مسلحانه
rebelion
شورش مسلحانه
burglarizes
سرقت مسلحانه کردن
burglarizing
سرقت مسلحانه کردن
burglarize
سرقت مسلحانه کردن
stick-ups
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-up
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
armed sweep
مین روبی مسلحانه
burglarized
سرقت مسلحانه کردن
law of armed conflicts
حقوق منازعات مسلحانه
stick up
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
theft and pilferage
دزدی و دله دزدی
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
thieving
دزدی
thievery
دزدی
filch
دزدی
filched
دزدی
filches
دزدی
filching
دزدی
spoliation
دزدی
brigandism
دزدی
freebooting
دزدی
lifted
دزدی
robbery
دزدی
nip
دزدی
nipped
دزدی
nips
دزدی
lift
دزدی
embezzlement
دزدی
abstractions
دزدی
abstraction
دزدی
robberies
دزدی
larceny
دزدی
lifts
دزدی
lifting
دزدی
burglary
دزدی
thefts
دزدی
burglaries
دزدی
theft
دزدی
kidnapping
بچه دزدی
petty larceny
دله دزدی
kidnapping
ادم دزدی
picking
دله دزدی
heist
دزدی کردن
heist
دزدی سرقت
piracy
دزدی دریائی
heists
دزدی کردن
intercept
توپ دزدی
intercepted
توپ دزدی
intercepting
توپ دزدی
pilferage
دله دزدی
larceny petty
دزدی کوچک
larcenous
مربوط به دزدی
plagiary
دزدی ادبی
Shanghai
ادم دزدی
shop lifting
دزدی از مغازه ها
abaction
گله دزدی
cycle stealing
چرخه دزدی
commit theft
دزدی کردن
piracy
دزدی دریایی
pickery
دله دزدی
aggravated theft
دزدی مشدد
intercepts
توپ دزدی
petit larceny
دله دزدی
kleptomaniacs
علاقمند به دزدی
kleptomaniac
علاقمند به دزدی
burgle
شب دزدی کردن
burgled
شب دزدی کردن
burgles
شب دزدی کردن
burgling
شب دزدی کردن
steals
توپ دزدی
steal
توپ دزدی
heists
دزدی سرقت
plagiarism
دزدی ادبی
cabbages
دله دزدی
cabbage
دله دزدی
cribbing
دزدی ادبی
crib
دله دزدی
thievishness
خوی دزدی
thievish
خوگرفته به دزدی
kleptomania
جنون دزدی
kleptomania
دزدی بیمارگون
piracy
دزدی ادبی
theft, pilferage, non delivery
دله دزدی
thieve
دزدی کردن
cribs
دزدی ادبی
crib
دزدی ادبی
cribbed
دله دزدی
cribbed
دزدی ادبی
cribbing
دله دزدی
cribs
دله دزدی
hitting
طعمه دزدی ماهی
hits
طعمه دزدی ماهی
swagman
خریدار مال دزدی
software piracy
دزدی نرم افزار
hit
طعمه دزدی ماهی
pirate
دزدی ادبی کردن
snitched
دله دزدی کردن
pilfer
دله دزدی کردن
snitches
دله دزدی کردن
kidnap
بچه دزدی کردن
kidnap
ادم دزدی کردن
kidnapped
بچه دزدی کردن
kidnapped
ادم دزدی کردن
kidnaps
بچه دزدی کردن
snitch
دله دزدی کردن
pilfers
دله دزدی کردن
pirated
دزدی ادبی کردن
pirates
دزدی دریایی کردن
pirated
دزدی دریایی کردن
pirates
دزدی ادبی کردن
pirating
دزدی دریایی کردن
pirating
دزدی ادبی کردن
pilfered
دله دزدی کردن
pilfering
دله دزدی کردن
kidnaps
ادم دزدی کردن
snitching
دله دزدی کردن
pirate
دزدی دریایی کردن
kleptomania
میل و اشتیاق به دزدی
piracy
دزدی هنری یاادبی
peculate
حیف ومیل دزدی
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
kleptolagnia
تحریک جنسی توام با دزدی
cat burglar
<idiom>
دزدی که از دیوار بالا میرود
they accused him of the ft
اورابه دزدی متهم ساختند
maraud
دله دزدی یاتلاش کردن
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
kleptamaniac
کسی که جنون دزدی دارد
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
hijack
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
hijacks
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal .
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
picklock
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay
دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
housebreaker
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
frauds
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
He has an itching palm .
دستش کج است ( اهل دزدی است )
covered dovtail joint
درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
picaroon
دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting
دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce
سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com