English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sea king دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
Other Matches
kraken اژدهای دریایی افسانهای اسکاندیناوی
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
Scandinavians اسکاندیناوی
Scandinavia اسکاندیناوی
Scandinavian اسکاندیناوی
lapponian درشمال اسکاندیناوی
Viking جنگجوی اسکاندیناوی
norse اهل اسکاندیناوی
norse مربوط به اسکاندیناوی
norseman اسکاندیناوی باستانی
Vikings جنگجوی اسکاندیناوی
northman اسکاندیناوی باستانی
praam کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
laplander اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
skald شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
nordic council شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
nordic council فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
mesosomatic میانه تن
moderated میانه رو
allegretto a میانه
intermedial میانه
middle-of-the-road میانه رو
tolerable میانه
frugal میانه رو
center piece میانه
of a middling quality میانه
middle weight میانه
meaner میانه
fairish میانه
medium میانه
meant میانه
meanest میانه
mediums میانه
mn میانه
so-so میانه
mezzo میانه
median میانه
mean میانه
moderating میانه رو
temperate میانه رو
median line میانه
soberly میانه رو
owl light میانه
sober میانه رو
mesne میانه
moderate میانه رو
intermediate میانه
moderates میانه رو
mesocephalic میانه سر
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
waists میانه ناو
middles میانه میدان
temperateness میانه روی
to split the d. میانه را گرفتن
middle میانه میدان
waist میانه ناو
tolerably بطور میانه
golden mean میانه روی
Middle West باختر میانه
the middle finger انگشت میانه
normal میانه متوسط
bathyal میانه ژرفی
middlings ارد میانه
medium frequency فرکانس میانه
moderating میانه رو مناسب
medial میانه متوسط
mediaeval ages قرنهای میانه
mean radius شعاع میانه
passably بطور میانه
moderately بطور میانه
averaging میانه متوسط
averages میانه متوسط
moderates میانه رو مناسب
averaged میانه متوسط
average میانه متوسط
meanest میانه متوسط
moderated میانه رو مناسب
meaner میانه متوسط
moderate میانه رو مناسب
mesokurtic میانه پهنا
mesolithic میانه سنگی
mean میانه متوسط
middle course میانه روی
moderation میانه روی
moderateness میانه روی
halfway line خط میانه زمین
halfback بازیکن میانه
temperance میانه روی
average radius شعاع میانه
intermediate frequency فرکانس میانه
intermedium میانه گیر
mesopic vision دید میانه
intermediately بطور میانه
meaner متوسط میانه روی
to set two men at variance میانه دو کس رابهم زدن
mean متوسط میانه روی
meanest متوسط میانه روی
bigeneric میانه یا حد وسط دوجنس
embroilment میانه بهم زنی
interposition دخالت میانه گیری
embroils میانه برهم زدن
embroiling میانه برهم زدن
embroiled میانه برهم زدن
ambivert ادم معتدل و میانه رو
embroil میانه برهم زدن
scholastic theology الهیات قرنهای میانه
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
middlemen نفر وسط صف ادم میانه رو
middleman نفر وسط صف ادم میانه رو
to keep in with any one با کسی میانه خوب داشتن
mediaevalism رسم ها وعقیدههای قرون میانه
We are on very friendly terms . میانه ماخیلی گرم است
To try to effect a reconciliation . between two people . میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
to split the difference میانه را گرفتن مصالحه کردن
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons. میانه دونفررا بهم زدن
they came to a rupture میانه انها بهم خورد
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
They became estranged . They fell out . میانه آنها بهم خورد
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
barytone کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
pavis سپربزرگی که در قرنهای میانه بکارمیبرندوسرتاپارامی پوشانید
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
jainism یکجوردین درهندکه میانه دین برهماودین بوداست
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
benthic ته دریایی
sea دریایی
sharks سگ دریایی
shark سگ دریایی
pelagian دریایی
dogfish سگ دریایی
seas دریایی
sea pier سد دریایی
saltier دریایی
thalaesic دریایی
nautical دریایی
marines دریایی
maritime دریایی
marine دریایی
sea born دریایی
naval دریایی
thalassic دریایی
saltiest دریایی
salty دریایی
admiralty law قوانین دریایی
erne دال دریایی
actinia کیسه تن دریایی
pelagian جانور دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com