English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
squadron دستهای از مردم گروه هواپیما
squadrons دستهای از مردم گروه هواپیما
Other Matches
lot گروه [توده] از مردم یا چیزها
mob law قانونی که توده و گروه مردم وضع و اجرا نمایند
interactive ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
stick یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
proletary عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
populations تعداد مردم مردم
population تعداد مردم مردم
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
party line خط دستهای
congregational دستهای
batches دستهای
fascicled دستهای
processionary دستهای
fascicular دستهای
batch دستهای
claque دستهای که
bunchy دستهای
denominational دستهای
party lines خط دستهای
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
group flashing light چشمک زن دستهای
gregarious اجتماعی دستهای
poppyhead گل اذین دستهای
batch compiler همگردان دستهای
batch file فایل دستهای
batch mode باب دستهای
multiple contact کنتاکت دستهای
batch processing پردازش دستهای
block copolymer همبسپار دستهای
production تولید دستهای
productions تولید دستهای
pentadelphous پنج دستهای
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
gallowglass دستهای سرباز مزدور
splitting چند دستهای شدن
wash your hands دستهای خود را بشویید
asterism برج دستهای از ستارگان
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
deadman's float شناور بودن با دستهای باز
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
dinosaurs دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
vespiary اجتماع زنبوران دستهای زنبور
prone float روی شکم با دستهای کشیده
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
batches سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
deme دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
batch سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
wide arm handstand بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
maharaja لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
someone's hands are tied <idiom> دستهای کسی بسته بودن [اصطلاح مجازی]
chain gang دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
maharajah لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
fasciculus دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
strappado مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
maharajas لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hard handed دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
fascicle دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
monoprogramming system سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
hurdy gurdy نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
batch فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
chains لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
songfest دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
batches فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
happy family دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
queue تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chain لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
passionist عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queues تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
windrow دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
queueing تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
rje سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
capitulary عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
script مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
logs مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
log مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
AUTOEXEC.BAT فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
autoexec bat در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
ramps سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramp سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
bureau ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureaus ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
the people مردم
the deaf مردم کر
public مردم
people مردم
folks مردم
folk مردم
peopling مردم
peoples مردم
peopled مردم
population [pop.] مردم
batches فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batch فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
corporations گروهی از مردم
Among the people . درمیان مردم
the american public مردم امریکا
all men کلیه مردم
corporation گروهی از مردم
all men مردم همه
parading اجتماع مردم
mobbing انبوه مردم
communists مردم گرا
mobs انبوه مردم
all men همه مردم
unsocial مردم گریز
misanthrope مردم گریز
misanthropes مردم گریز
omnibus توده مردم
omnibuses توده مردم
communist مردم گرا
mob انبوه مردم
mobbed انبوه مردم
underfed مردم گرسنه
plebeian توده مردم
reputedly در نظر مردم
ombudsman فریادرس مردم
massing توده مردم
masses توده مردم
mass توده مردم
citizenry مردم تبعیت
lowest common denominator مردم پذیر
anthropometry مردم سنجی
openly در انظار مردم
hoi polloi توده مردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com