Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
Other Matches
the wind drowned the strigs
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
stringed instruments
سازهای سیمی
A military band.
دسته موزیک نظامی
wire cloth
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
structural steel
فولاد سازهای
structural section
مقطع سازهای
structural element
بخش سازهای
structural concrete
بتن سازهای
structual engineering
مهندس سازهای
structrual steelwork
فولاد سازهای
ligature
کلیدکوک سازهای زهی
woodwind
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
music
موزیک
structural failure
نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
design load
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
indiental music
موزیک همراه
waltz
موزیک و رقص
background music
موزیک متن
background sound
موزیک متن
larghetto
موزیک ملایم
bands
قسمت موزیک
ambient music
موزیک متن
make music
موزیک ساختن
play music
موزیک ساختن
waltzes
موزیک و رقص
band
قسمت موزیک
waltzing
موزیک و رقص
dead march
موزیک عزا
waltzed
موزیک و رقص
untimate load
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
an airy music
ساز یا موزیک با روح
bandmaster
رئیس دستهء موزیک
to keep step to a band
مطابق موزیک پازدن
bandwagon
عرابهء دستهء موزیک سیار
drum majorette
زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
music mistress
بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
the piping time
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
band shell
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
wing spar
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wiry
سیمی
stringed
سیمی
wire ropes
طنابهای سیمی
wirework
کارهای سیمی
hawsers
طناب سیمی
wire beater
همزن سیمی
wire gauze
توری سیمی
lang's lay wire rope
طناب سیمی یک سو
wire drag
لاروب سیمی
netting
تور سیمی
netting
شبکه سیمی
wire hinge
لولای سیمی
wire core
مغزی سیمی
backstop
حصار سیمی
wire netting
تور سیمی
hawser
طناب سیمی
wire rope
طناب سیمی
open wire line
خط سیمی هوایی
open wire line
خط سیمی لخت
greyhounds
غربال سیمی
tightwire
طناب سیمی
three wire system
دستگاه سه سیمی
cable
طناب سیمی
cabled
طناب سیمی
three wire generator
دینام سه سیمی
greyhound
غربال سیمی
wire netting
بافت توری سیمی
phantom circuit
مدار چهار سیمی
phantomed cable
کابل چهار سیمی
beach matting
تور سیمی ساحلی
sarrated wire rope
طناب سیمی دندانهای
magnetic wire recording
ضبط صوت سیمی
griddle
غربال سیمی کارگران
griddles
غربال سیمی کارگران
plated wire memory
حافظه سیمی اندوده
quadded cable
کابل چهار سیمی
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
screens
تور سیمی نصب کردن
screening, screenings
تور سیمی نصب کردن
screened
تور سیمی نصب کردن
screen
تور سیمی نصب کردن
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
omnibus wire
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
screen
تور سیمی پنجره توری دار
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screened
تور سیمی پنجره توری دار
wired glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
cords
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
cord
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screening, screenings
تور سیمی پنجره توری دار
screens
تور سیمی پنجره توری دار
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
headstay
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
viola d'amore
ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
cable suspension bridge
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
rope chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
DC
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
assort
دسته دسته شدن
streams of people
دسته دسته مردم
regiments
دسته دسته کردن
scores of people
دسته دسته مردم
shoals of people
دسته دسته مردم
assort
دسته دسته کردن
in detail
مفصلا دسته دسته
they came in bands
دسته دسته امدند
sort
دسته دسته کردن
trooped
دسته دسته شدن
regiment
دسته دسته کردن
trooping
دسته دسته شدن
sect
دسته دسته مذهبی
sorted
دسته دسته کردن
sorts
دسته دسته کردن
troop
دسته دسته شدن
group
دسته دسته کردن
windrow
دسته دسته کردن
sects
دسته دسته مذهبی
groups
دسته دسته کردن
distribute
دسته دسته کردن
classify
دسته دسته کردن
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
marching
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marches
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
nibs
دسته
clusters
دسته
lever
دسته
teams
دسته
bodle
دسته
team
دسته
kinds
دسته
category
دسته
leader
سر دسته
cluster bombs
دسته
cluster bomb
دسته
clans
دسته
nib
دسته
cluster
دسته
kind
دسته
cranks
دسته
assortments
دسته
assortment
دسته
cranking
دسته
cheque book
دسته چک
classis
دسته
crank
دسته
tussocks
دسته مو
A bunch ( bouquet ) of flowers .
دسته گل
confraternity
دسته
handle
دسته
bouquet
دسته گل
parcels
دسته
boodle
دسته
droves
دسته
skein
دسته
drove
دسته
parcel
دسته
sheaf
دسته
tussock
دسته مو
handles
دسته
bouquets
دسته گل
ranges
دسته
gangs
دسته
platoon
دسته
congregations
دسته
ear
دسته
ears
دسته
congregation
دسته
clumps
دسته
clumping
دسته
clumped
دسته
ringleaders
سر دسته
ringleader
سر دسته
clump
دسته
platoons
دسته
horde
دسته
hordes
دسته
bunch
دسته
scores
دسته دسته
wisps
دسته
wisp
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com