Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
Other Matches
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
four address instruction
نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی
The outcome of the long struggle .
نتیجه این مبا رزه طولانی
printout
نسخه چاپی نتیجه نهایی
printouts
نسخه چاپی نتیجه نهایی
instruction time
زمان دستورالعمل
prescription
مرور زمان
prescriptions
مرور زمان
lapse of time
مرور زمان
time lapse
مرور زمان
statute of limitation
مرور زمان
lapses
استفاده از مرور زمان
period of prescription
مدت مرور زمان
ecquisitive prescription
مرور زمان مملک
extinctive prescription
مرور زمان اسقاط حق
positive prescription
مرور زمان مملک
positive prescription
مرور زمان ایجاد حق
negative prescription
مرور زمان مسقط
acquisitive prescription
مرور زمان مملک
lapse
استفاده از مرور زمان
lapsing
استفاده از مرور زمان
limitation period
مدت مرور زمان
creative prescription
مرور زمان ایجاد حق
statutory limitation
قانون مرور زمان
negative prescription
مرور زمان اسقاط حق
barred by statute
مشمول مرور زمان
time barred
مشمول مرور زمان
statute of limitations
قانون مرور زمان
limitation act
قانون مرور زمان
limitation of actions
مرور زمان دعاوی
wear thin
<idiom>
به مرور زمان لاغر شدن
curfews
زمان قطع عبور و مرور قرق
elapsation
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
curfew
زمان قطع عبور و مرور قرق
prescribe to
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
lapse
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapses
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
to scrape up
[money]
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
storage
ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
tolled
حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
patina
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
limitation of actions
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
redundancy
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
typeover
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
briefing direction
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
fixture
توابع مایملک بلامعارض
private property
دارایی شخصی بلامعارض
phosphor
صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
fee simple
میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
pause instruction
دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
arithmetic instruction
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
instruction counter
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
scale
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
copied
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copies
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
instructions
دستورالعمل
instruction
دستورالعمل
procedure
دستورالعمل
ground rule
دستورالعمل
order
دستورالعمل
function
دستورالعمل
directions
دستورالعمل
recipe
دستورالعمل
perscription
دستورالعمل
recipes
دستورالعمل
functioned
دستورالعمل
functions
دستورالعمل
operating manual
دستورالعمل
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
reviewing
مرور
review
مرور
revisal
مرور
reviewed
مرور
overviews
مرور
overview
مرور
perusal
مرور
once over
مرور
tracts
مرور
reviews
مرور
tract
مرور
reviewal
مرور
once-over
مرور
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
longer
طولانی
longsome
طولانی
great-
طولانی
great
طولانی
of long standing
طولانی
protracted
طولانی
greatest
طولانی
agelong
طولانی
prolonging
طولانی
prolongs
طولانی
long
طولانی
long-
طولانی
longed
طولانی
prolong
طولانی
longest
طولانی
short
طولانی نه
longs
طولانی
shortest
طولانی نه
shorter
طولانی نه
prolix
طولانی
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
زمان جستجو زمان طلب
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
ownership
حق مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
ownership
مالکیت
proprietorship
مالکیت
acquisitions
مالکیت
dominium
مالکیت
possession
مالکیت
dominion
حق مالکیت
support
حق مالکیت
ownership right
حق مالکیت
right of ownership
حق مالکیت
acquisition
مالکیت
propritorship
مالکیت
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
order
دستورالعمل دستور
direction
دستورالعمل جهت
command processing
پردازش دستورالعمل
instruction foramt
قالب دستورالعمل
instruction set
مجموعه دستورالعمل
no op instruction
دستورالعمل بی اثر
nonexecutable statement
دستورالعمل اجراناپذیر
guidance
دستورالعمل راهنما
flight manual
دستورالعمل پرواز
null instruction
دستورالعمل پوچ
object code
دستورالعمل مقصود
call instruction
دستورالعمل فراخوانی
one address instruction
دستورالعمل یک ادرسه
field order
دستورالعمل رزمی
instruction length
طول دستورالعمل
computer instruction
دستورالعمل کامپیوتر
microcode
ریز دستورالعمل
decision instruction
دستورالعمل تصمیمی
decision instruction
دستورالعمل تصمیم
machine instruction
دستورالعمل ماشین
code
برنامه دستورالعمل ها
pseudo code
شبه دستورالعمل
pull instruction
دستورالعمل بازیابی
push instruction
دستورالعمل نشاندن
pseudo instruction
شبه دستورالعمل
prescriptions
تجویز دستورالعمل
stop instruction
دستورالعمل توقف
quasi instruction
شبه دستورالعمل
logical instruction
دستورالعمل منطقی
prescription
تجویز دستورالعمل
repetition instruction
دستورالعمل تکرار
current instruction
دستورالعمل جاری
ship husbandary manual
دستورالعمل جرثقیل ها
instruction mix
اختلاط دستورالعمل
instruction register
ثبات دستورالعمل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com