Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
Other Matches
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
reels
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeling
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reel
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeled
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
plotters
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
autos
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
bell conveyor
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
capstan
میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
reel-to-reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel to reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
azimuth
زاویه افقی درست نوک نوار نسبت به نوار مغناطیسی
pickup reel
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
splicing
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
guard band
بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
splice
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splices
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
perforated tape
نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود
pinchwheel
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
autos
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
magnetic tapes
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
magnetic tape
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
cartridge
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridges
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
identities
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
identity
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
deceleration time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
The earth moves round the sun.
زمین دوز خورشید می چرخد
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
multiplying reel
قرقره ماهیگیری که با یک حرکت دست چندبار می چرخد
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
readers
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
leaders
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
leader
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
tape drives
نوار چرخان نوار ران
tape drive
نوار چرخان نوار ران
stepped motor
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
video cassette
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
paddling
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddles
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
non tilting mixer
بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
mouses
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
broken
<adj.>
شکسته
[دستگاهی]
built in aerial
آنتن دستگاهی
instrumental analysis
تجزیه دستگاهی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
presetting
تنظیم از قبل
[دستگاهی]
ripper
دستگاهی که زمین را شیارمیزند
bitumen boiler
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
mansion
عمارت چند دستگاهی
to park
پارک کردن
[دستگاهی]
mansions
عمارت چند دستگاهی
mechanical mouse
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
constants
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
mills
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bar bender
دستگاهی که میل گرد را خم میکند
air compresser
دستگاهی که هوا را متراکم میکند
excavator
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
excavators
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
echo depth sounder
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
from the four winds
از اطراف
environments
اطراف
milieux
اطراف
environment
اطراف
environs
اطراف
parties
اطراف
milieus
اطراف
milieu
اطراف
wind gauge
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
hydromatic
دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
generators
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
to start up something
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
aeromotor
هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
termograph
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
generator
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
graveside
اطراف قبر
pappus
کلاله اطراف گل
about
در اطراف نزدیک
wry
به اطراف چرخاندن
wryly
به اطراف چرخاندن
edge zone
اطراف لبه
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
periderm
پوست اطراف
ambient noise
صدای اطراف
architrave
گچبری اطراف در
gravesides
اطراف قبر
pericardium
اطراف قلب
sides of the question
اطراف موضوع
vicinity
در حدود در اطراف
drummed
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drum
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
camera lucida
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
to work flawlessly
بطور بی عیب و نقص کار کردن
[دستگاهی]
to fall over
[computer, programme, ...]
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
readers
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
reader
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
pantograph
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
marigraph
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
parties
متداعیین اطراف دعوی
black eyes
سیاهی اطراف چشم
look round
اطراف کار را دیدن
sea chest
مکندههای اطراف ناو
barnyard
محوطهء اطراف انبار
seaward
اطراف دریا روبدریا
black eye
سیاهی اطراف چشم
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
port
ریل اطراف ناو
quayside
زمین اطراف بارانداز
barnyards
محوطهء اطراف انبار
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
reading wand
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
safe distance
مسافت امن اطراف مین
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
whisker
موی اطراف گونه وچانه
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
planimeter
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
rollers
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
atomisers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
atomizers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com