English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 26 (3 milliseconds)
English Persian
paddle بیلچه
paddle پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle با باله شنا حرکت کردن
paddle دست و پا زدن
paddle بادست نوازش کردن
paddle ور رفتن با چوب پهن کتک زدن
paddle پارو
paddle الوار اب بند
paddle راکت پینگ پنگ
paddle پاروی کوتاه
paddle وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddle وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle دسته فرمان
Other Matches
to paddle one's own canoe کار بکسی نداشتن
doggie paddle تختهشنا
to paddle one's own canoe مسقلانه کارکردن
paddle wheel چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
paddle box جای چرخ پره دار
paddle board تخته شنا
dog paddle شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
dog paddle شنای سگی کردن
dog paddle شنای سگی
dog paddle شنای اشخاص مبتدی
paddle boat کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
up the river/creek with no paddle <idiom> مثل خر در گل ماندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com