English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
blasting machine دستگاه انفجار
Search result with all words
atom samsher دستگاه انفجار اتمی
piezometer دستگاه سنجش شدت انفجار
predictor دستگاه محاسب زمان انفجار
sofar دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
Other Matches
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
blow up انفجار
blasting انفجار
plosion انفجار
blow-up انفجار
explosions انفجار
explosion انفجار
blow-ups انفجار
displosion انفجار
detonations انفجار
pop انفجار
pops انفجار
bursts انفجار
burst انفجار
eruption انفجار
popped انفجار
blasts انفجار
brisance انفجار
blastment انفجار
detonation انفجار
blow out انفجار
blast انفجار
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
busting انفجار ترکیدگی
gusts انفجار فوت
yielded بازده انفجار
impact action اثر انفجار
implosion انفجار از داخل
inexplosive غیرقابل انفجار
information explosion انفجار اطلاعات
explosive قابل انفجار
yield بازده انفجار
yields بازده انفجار
blasts صدای انفجار
big bang انفجار بزرگ
countermining انفجار ضد مین
blast effect اثر انفجار
blast wave موج انفجار
dead center ignition نقطه انفجار
crepitation انفجار مکرر
swooper انفجار دار
combustion chamber اطاق انفجار
combustiblity قابلیت انفجار
detonation انفجار ضربهای
POWs صدای انفجار
burst wave موج انفجار
bursting set محل انفجار
detonations انفجار ضربهای
detonations انفجار ناگهانی
bust انفجار ترکیدگی
sympathetic detonation انفجار القایی
busted انفجار ترکیدگی
aerial burst انفجار هوایی
gust انفجار فوت
craters قیف انفجار
crater قیف انفجار
blow out سوختن انفجار
lead in مداررابط انفجار
busts انفجار ترکیدگی
misfire گیر در انفجار
POW صدای انفجار
misfires گیر در انفجار
detonation انفجار ناگهانی
ignitor وسیله انفجار
high order detonation انفجار شدید
explosimeter انفجار سنج
destruct system سیستم انفجار
explosive energy قدرت انفجار
explosive force نیروی انفجار
atom samshing انفجار اتمی
crackle صدای انفجار پی در پی
explosiveness قابلیت انفجار
detonable قابل انفجار
crackled صدای انفجار پی در پی
blast صدای انفجار
detonatable قابل انفجار
detonating slab مسیر انفجار
detonation charge خرج انفجار
detonation cord سیم انفجار
blasts ضربه انفجار
sonic boom انفجار صوتی
detonative اماده انفجار
outburst انفجار غضب
the force of the explosion شدت انفجار
crackles صدای انفجار پی در پی
outbursts انفجار غضب
time of disintegration زمان انفجار
explosive force قدرت انفجار
explosion proof پوشش ضد انفجار
explosion hazard خطر انفجار
blast ضربه انفجار
population explosion انفجار جمعیت
explosion proof ازمایش- انفجار
fire time زمان انفجار
sonic booms انفجار صوتی
misfired گیر در انفجار
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
late time زمان سکته انفجار
detonating ترکاننده وابسته به انفجار
high order detonation انفجار انی وکامل
powder kegs چیز قابل انفجار
contact fire انفجار در اثر تماس
subsidiary عمق دهنده به انفجار
subsidiaries عمق دهنده به انفجار
tnt equivalent معادل با قدرت انفجار تی ان تی
flex x خرج انفجار ورقهای
low order انفجار کند یا ناقص
flex x خرج انفجار کتابی
powder keg چیز قابل انفجار
service mine مین قابل انفجار
afterwinds باد بعد از انفجار
atomic time زمان انفجار اتمی
bursts انفجار منفجر شدن
blastment تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
bursts منفجر کردن انفجار
burst انفجار منفجر شدن
burst منفجر کردن انفجار
impacts اثر ترکش انفجار
blast effect اثر موج انفجار
explosive range گستره انفجار پذیری
explosives مواد قابل انفجار
armed ammunition مهمات اماده انفجار
armed mine مین اماده انفجار
breech chamber محفظه خرج انفجار
poised mine مین اماده انفجار
crepitate انفجار پی درپی کردن
impact اثر ترکش انفجار
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
proximity fuze فیوز مخصوص انفجار مرمی
exudation مواد پخش شونده در یک انفجار
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
strip تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
ice mine مین مخصوص انفجار زیریخی
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
drag loading نتیجه کشش بادیا موج انفجار
countermining زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
afterwinds باد مخالف جهت انفجار اتمی
discriminating circuit مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
crackle صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
crackles صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
yield قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com