Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
telegraph
دستگاه تلگراف
telegraphed
دستگاه تلگراف
telegraphing
دستگاه تلگراف
telegraphs
دستگاه تلگراف
telegraph apparatus
دستگاه تلگراف
Search result with all words
relay
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
Other Matches
wires
تلگراف کردن تلگراف زدن
wire
تلگراف کردن تلگراف زدن
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
cabled
تلگراف
cablegram
تلگراف
telegraphing
تلگراف
telegraphed
تلگراف
telegraph
تلگراف
telegraphy
فن تلگراف
telegraphs
تلگراف
telegram
تلگراف
telegraphically
با تلگراف
telegraphy
تلگراف
telegrams
تلگراف
cable
تلگراف
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
telegraphs
تلگراف کردن
relay magnet
رله تلگراف
radiotelegraphic
تلگراف بی سیم
impluse telegraphy
تلگراف ایمپولزی
telegrams
تلگراف کردن
telegraphed
تلگراف کردن
radiotelegraphy
تلگراف بی سیم
telegraphing
تلگراف کردن
multiple telegraphy
تلگراف چندگانه
wirelesses
تلگراف بی سیم
radioteletype
تلگراف بی سیم
wireless
تلگراف بی سیم
telegraph
تلگراف کردن
telegraphic key
شستی تلگراف
spark sending
تلگراف جرقهای
telegraph cable
کابل تلگراف
telegraph alphabet
الفبای تلگراف
dispenser
نافرهزینه تلگراف
dispensers
نافرهزینه تلگراف
by wire
بوسیله تلگراف
radiotelegraph
تلگراف بی سیم
line telegraphy
تلگراف خطی
radio telegraphy
تلگراف بیسیم
synchronous telegraphy
تلگراف همزمان
duplex telegraphy
تلگراف دوگانه
duplex telegraphy
تلگراف دو جهتی
telegram
تلگراف کردن
phonoplex telegraphy
تلگراف فونوپلکس
cable
سیم تلگراف
telegrapher
تلگراف کننده
telegraph relay
رله تلگراف
telegraph key
تکمه تلگراف
telegraph engineering
تکنیک تلگراف
radiotelegraph
رادیو تلگراف
central office
تلکس و تلگراف
cabled
سیم تلگراف
cable
تلگراف کردن
telegraphic alphabet
الفبای تلگراف
cabled
تلگراف کردن
wireless telegraphy
تلگراف بیسیم
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
radiotelegraphic
تلگراف رادیویی کردن
polar duplex telegraphy
تلگراف دو جهتی قطبی
multiplex telegraphy
تلگراف چند جهتی
quadruplex telegraphy
تلگراف تمام جهتی
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
radiotelegraph
تلگراف رادیویی کردن
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
wireway
سیم تلگراف و تلفن
rewire
دوباره تلگراف زدن
rewired
دوباره تلگراف زدن
rewires
دوباره تلگراف زدن
rewiring
دوباره تلگراف زدن
quadruplex telephony
تلگراف تمام جهتی
quadruplex circuit
تلگراف تمام جهتی
trunk
تلگراف یا تلفن بدنه
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
ink writer
در تلگراف مرکب نویس
surface line
خط تلفن و تلگراف تعجیلی
keyboard printing telegraph
تلگراف ثبات تکمهای
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
trunks
تلگراف یا تلفن بدنه
fire alarm telegraph
تلگراف اتش سوزی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
surface line
خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
cabled
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
ccitt
کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
morse alphabet or code
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
DC
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
teleprinters
وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinter
وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
ticker
دارای صدای تیک تیک تلگراف
cable
سیم کشی کردن تلگراف کردن
wire
سیم تلگراف سیم کشی کردن
wires
سیم تلگراف سیم کشی کردن
cabled
سیم کشی کردن تلگراف کردن
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
devices
دستگاه
device
دستگاه
nervous systems
دستگاه پی
utensil
دستگاه
team
یک دستگاه
plants
دستگاه
nervous system
دستگاه پی
utensils
دستگاه
appurtenance
دستگاه
plant
دستگاه
systems
دستگاه
instrument
دستگاه
apparatus
دستگاه
system
دستگاه
mechanism
دستگاه
unit
یک دستگاه
organ system
دستگاه
appliance
دستگاه
mechanisms
دستگاه
device code
کد دستگاه
machines
دستگاه
installation
دستگاه
machined
دستگاه
machine
دستگاه
appliances
دستگاه
installations
دستگاه
unit
دستگاه
sets
دستگاه
teams
یک دستگاه
setting up
دستگاه
units
دستگاه
set
دستگاه
units
یک دستگاه
equipment
دستگاه
device independence
مستقل از دستگاه
device flag
پرچم دستگاه
power plants
دستگاه تولیدنیروی
rivet gun
دستگاه پرچ
rolling mill
دستگاه نورد
honing machine
دستگاه سنگ
rhombohedral system
دستگاه لوزوجهی
device dependent
وابسته به دستگاه
instrumental accuracy
دقت دستگاه
instrumental error
خطای دستگاه
cyclostat
دستگاه چرخش
electromagnetic system
دستگاه الکترومغناطیسی
jack plane
رنده دستگاه
crystal system
دستگاه بلور
jointing plane
رنده دستگاه
lighting set
دستگاه روشنایی
limbic system
دستگاه کناری
input device
دستگاه ورودی
induction instrument
دستگاه القائی
device driver
محرک دستگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com