Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
Other Matches
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
air brick
اجر سوراخدار که در داخل ساختمان جهت عبور هواتعبیه میشود
blocked
یک دستگاه ساختمان
blocks
یک دستگاه ساختمان
block
یک دستگاه ساختمان
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
cim
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
traffick
مخابره
transmissions
مخابره
message line
خط مخابره
communication
مخابره
trafficked
مخابره
traffic
مخابره
message
مخابره
trafficking
مخابره
traffics
مخابره
transmission
مخابره
despatch
مخابره
messages
مخابره
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
satellite communications
مخابره ماهوارهای
end of transmission
انتهای مخابره
telegraphing
مخابره تلگرافی
wirable
قابل مخابره
telegraphs
مخابره تلگرافی
data communication
مخابره داده ها
serial tranmission
مخابره نوبتی
analog transmission
مخابره قیاسی
visual communication
مخابره بصری
squawk
مخابره کردن
squawked
مخابره کردن
data transmission
مخابره داده ها
transmission
مخابره مخابرات
flag hoist
مخابره با پرچم
retransmission
مخابره مجدد
dispateh
مخابره کردن
syncheronous communications
مخابره همزمان
telegraphic message
مخابره تلگرافی
flags
پرچم مخابره
digital transmission
مخابره دیجیتال
squawks
مخابره کردن
flag
پرچم مخابره
signaled
مخابره کردن
data transmission
مخابره داده
signalled
مخابره کردن
synchronous transmission
مخابره همزمان
parallel transmission
مخابره موازی
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
signal
مخابره کردن
telegraph
مخابره تلگرافی
synchronous transmission
مخابره همگام
duplex transmission
مخابره دورشتهای
telegraphed
مخابره تلگرافی
transmission security
تامین مخابره
neutral transmission
مخابره خنثی
telegrams
مخابره تلگرافی
telegram
مخابره تلگرافی
transmittancy
ارسال مخابره
transmittance
ارسال مخابره
transmittal
ارسال مخابره
signal bridge
پل مخابره ناو
transmission rate
سرعت مخابره
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
transmission error
خطای مخابره
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
simplex transmission
مخابره ساده
polar transmission
مخابره قطبی
communicating
مخابره کردن
boat call
مخابره با قایق
transmission rate
نرخ مخابره
transmission
مخابره کردن
transmissions
مخابره کردن
transmissions
مخابره مخابرات
wires
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
semaphore
مخابره با پرچم دستی
radio
با بی سیم مخابره کردن
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
radioed
با بی سیم مخابره کردن
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
dispatches
مخابره کردن ارسال
despatches
مخابره کردن ارسال
dispatch
مخابره کردن ارسال
radioing
با بی سیم مخابره کردن
radios
با بی سیم مخابره کردن
despatching
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
retransmit
دوباره مخابره کردن
jammed
مانع مخابره شدن
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
jams
مانع مخابره شدن
transmitted data
دادههای مخابره شده
helio
ایینه مخابره پیام
despatched
مخابره کردن ارسال
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
etb
انتهای بلاک مخابره
jam
مانع مخابره شدن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
signal
مخابره کردن علامت دادن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
anie
داخل
aboard
داخل
inside
داخل
within
<prep.>
در داخل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com