English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
prediction mechanism دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
Other Matches
predictor دستگاه مدبر
predictor دستگاه محاسب تیر
prediction mechanism دستگاه محاسب تیر
predictor دستگاه محاسب زمان انفجار
arithmatic unit قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
isolead curve خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
linear speed روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
swivels مدبر
swivelled مدبر
swivel مدبر
contriver مدبر
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
calculators محاسب
calculator محاسب
range keeper محاسب توپ
an a calculator محاسب دقیق
structural engineering مهندسی محاسب
calculator حسابگر محاسب
computing sight دوربین محاسب
calculators حسابگر محاسب
computing gunsight دوربین محاسب توپ
range keeper محاسب مسافت توپ
computing gunsight دوربین محاسب عناصر تیر
antedate سبقت
antecedence سبقت
precession سبقت
precedence سبقت
transcendence or cy سبقت
competitiveness سبقت جو
competitive سبقت جو
antedated سبقت
overtaking lane خط سبقت
antedates سبقت
overtaking سبقت
analytical engine ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
lead pursuit مسیر سبقت
outdistance سبقت گرفتن بر
prediction angle زاویه سبقت
get the start of سبقت جستن بر
lead angle زاویه سبقت
leads and lags سبقت ها و تاخیرها
competition سبقت جوئی
outmaneuver سبقت گرفتن بر
overtake سبقت گرفتن
overtaken سبقت گرفتن
overtakes سبقت گرفتن
competitions سبقت جوئی
outdistanced سبقت گرفتن بر
exceeding سبقت و پیشی
forereach سبقت گرفتن از
outdistancing سبقت گرفتن بر
outdistances سبقت گرفتن بر
lead lag relation رابطه سبقت
GIVE WAY سبقت آزاد
GIVE WAY محل سبقت
outguess سبقت جستن
precess سبقت گرفتن
lateral tell سبقت عرضی
best سبقت گرفتن
passant سبقت گیر
grabs سبقت گرفتن
grabbed سبقت گرفتن
leads سبقت هادی
one-upmanship یک قدم سبقت
stadia line خط انحراف سبقت
leads زاویه سبقت
transcends سبقت جستن
grabbing سبقت گرفتن
lead سبقت هادی
transcend سبقت جستن
grab سبقت گرفتن
to get the better of سبقت گرفتن بر
one upmanship یک قدم سبقت
lead زاویه سبقت
transcended سبقت جستن
transcending سبقت جستن
overtaken سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaking vessel ناو درحال سبقت
overtake سبقت گرفتن بر رد شدن از
competition هم چشمی سبقت جویی
competitions هم چشمی سبقت جویی
overtaking vessel شناوه سبقت گیرنده
overtakes سبقت گرفتن بر رد شدن از
pass سبقت گرفتن از خطور کردن
passed سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipates پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipated پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipate پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
leading line خط بستن زاویه سبقت به توپ
toget the start of one's rival بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
outfoot در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
one upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
one-upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
to cut brake or beat a r گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
anticipation سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
utensil دستگاه
instrument دستگاه
systems دستگاه
nervous systems دستگاه پی
apparatus دستگاه
device code کد دستگاه
teams یک دستگاه
devices دستگاه
team یک دستگاه
device دستگاه
system دستگاه
utensils دستگاه
plant دستگاه
plants دستگاه
nervous system دستگاه پی
appliances دستگاه
installation دستگاه
installations دستگاه
setting up دستگاه
sets دستگاه
machine دستگاه
machined دستگاه
machines دستگاه
appliance دستگاه
equipment دستگاه
set دستگاه
units دستگاه
appurtenance دستگاه
mechanism دستگاه
mechanisms دستگاه
unit یک دستگاه
organ system دستگاه
units یک دستگاه
unit دستگاه
breating apparatus دستگاه دم زدن
jack plane رنده دستگاه
jointing plane رنده دستگاه
machine frame چارچوب دستگاه
operating signal سیگنال دستگاه
non quantized system دستگاه ناکوانتایی
non quantized system دستگاه کلاسیک
nervous system دستگاه عصبی
orsat apparatus دستگاه رسا
shock inducer دستگاه ضربه زن
oil press دستگاه عصاری
machine foundation پایه دستگاه
input device دستگاه ورودی
nervous systems دستگاه عصبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com