Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
absolute system of electrical units
دستگاه مطلق یکان های الکتریکی
Other Matches
absolute electrical units
واحدهای الکتریکی مطلق
absolute system of units
دستگاه احاد مطلق
electric apparatus
دستگاه الکتریکی
instrument for absolute measurement
دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
electroencephalograph
دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
cybernetics
مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
magnetic tapes
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
magnetic tape
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
absolute volue
مقدار مطلق قدر مطلق
electrostatic
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
scans
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
electrical and otherwise
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
gas electric generating set
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
unit
یکان
formation
یکان
singly
یکان یکان
units
یکان
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
absolutes
مطلق
abstract
مطلق
positive
مطلق
abstracting
مطلق
implicit
مطلق
inalienable
<adj.>
مطلق
unconditional
مطلق
abstracts
مطلق
indispensable
<adj.>
مطلق
absolute
<adj.>
مطلق
categoric
مطلق
totals
مطلق
unrestrained
مطلق
total
مطلق
sovereigns
مطلق
sovereign
مطلق
arbitrary
مطلق
downright
مطلق
totalling
مطلق
magisterial
مطلق
totaled
مطلق
totaling
مطلق
totalled
مطلق
autocratic
مطلق
absolute
مطلق
freeing
مطلق
sheer
مطلق
slick
مطلق
categorical
مطلق
starkly
مطلق
starkest
مطلق
starker
مطلق
stark
مطلق
slickest
مطلق
utters
مطلق
pure
مطلق
purer
مطلق
frees
مطلق
uttered
مطلق
thetic
مطلق
thetical
مطلق
freed
مطلق
free
مطلق
utter
مطلق
alodial
مطلق
thorough going
مطلق
purest
مطلق
inconditionate
مطلق
allodial
مطلق
inevitable
<adj.>
مطلق
unalienable
<adj.>
مطلق
unalterable
<adj.>
مطلق
separate
یکان مستقل
organizations
یکان قسمت
organization
یکان قسمت
organisations
یکان قسمت
sergeants
سرگروهبان یکان
designator code
کد تشخیص یکان
exempted station
یکان مخصوص
beach organization
یکان ساحلی
organization chart
نمودارسازمان یکان
separated
یکان مستقل
separates
یکان مستقل
designations
اسم یکان
paratroop
یکان چترباز
tactical command
یکان تاکتیکی
trains
عقبه یکان
trains
بنه یکان
trained
عقبه یکان
trained
بنه یکان
train
بنه یکان
train
عقبه یکان
serviced
قسمت یکان
service
قسمت یکان
stragglers
دورافتاده از یکان
active
یکان کادر
presence
فرستی در یکان
motor unit
یکان موتوری
installation type
نوع یکان
naval activity
یکان دریایی
parent
یکان لاحق
base unit
یکان پایگاهی
composite
یکان مرکب
identification code
کدشناسایی یکان
composite
یکان مختلط
mechanized
یکان مکانیزه
support command
یکان پشتیبانی
mixed
یکان مختلط
muster book
دفتروقایع یکان
base unit
یکان مبنا
cavalry unit
یکان سوارزرهی
stragglers
گم شده از یکان
parent
یکان اولیه
fire unit
یکان اتش
straggler
دورافتاده از یکان
straggler
گم شده از یکان
activity
قسمت یکان
detached unit
یکان مامورشده
intercommand
بین یکان
force basis
مبنای یکان
activities
قسمت یکان
first seargeant
سرگروهبان یکان
designation
اسم یکان
pertinent
یکان لاحق
organic
یکان سازمانی
frontalier
یکان مرزی
single unit
یکان مستقل
combat , echelon
یکان رزمی
air command
یکان هوایی
composite unit
یکان مختلط
troop basis
مبنای یکان
combined command
یکان مرکب
troop unit
یکان صنفی
strangle
دورافتادن از یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com